ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

خطا کن!

کی گفته ام این درد جگر سوز دوا کن؟
برخیز و مرا با دل سرگشته رها کن
ما را ز تو، ای دوست! تمنّای وفا نیست
تا خلق بدانند که یاریم، جفا کن
دلارام به هر بام
در بستر مهتاب بیارام و صفا کن
چون باد صبا با تن هر غنچه بیامیز
چون غنچه بَرِ باد صبا جامه قبا کن
آمیختنت با من اگر هست خطایی
برخیز و مپرهیز و شبی نیز خطا کن
مستم به یکی بوسه ی شیرین کن و، زان پس
خود دانی و... بیهوده چه گویم که چها کن!
تا خون دلت غم ببرد از دل ِ سیمین
ای تاک، بدان پنچه ی بُگـْشوده دعا کن!

بزرگ شاعر تاریخ ایران سیمین بهبهانی

نظرات 2 + ارسال نظر
کريم جمعه 8 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 23:34 http://www.kybest.blogsky.com

دل من به غريبه ها وفا نکن.....بای

[ بدون نام ] شنبه 9 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:05

خدا رو چه دیدی
شاید پیر ما رو طلبید
و.......................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد