تهران ساعت سه و دو دقیقه بامداد 30 آبان 1384
شهر در خواب آرامی فرو رفته است ...هر چند تهران با این طول و عرض و این جمعیت هیچ زمانی از شبانه روز مجال نفس کشیدن نمی یابد ولی هوا کم کم رو به سردی میرود و کمتر کسی را می توان در خیابان دید...دیگر معتادان و کارتن خواب ها هم به گوشه خرابه ها خزیده اند.
به ناگهان صدای مهیبی تمام شهر را پر می کند آنان که هوشیار تر ند از خواب می پرند قبل از آنکه به خود بجنبم همه چیز می لرزد...همانگونه که به سقف خیره شده ام همه چیز بر سر می ریزد....شکاف سقف هر لحظه باز و باز ترمی شود شاید دیگر فهمیده باشم که چه شده ولی دیگر نه فرصتی برای گریز ما نده نه راهی .
لندن همان روز اخبار بامدادی بی بی سی:
بی بی سی با قطع برنامه های عادی خود این چنین گزارش میکند:
"زلزله 7.4ریشتری ساعت 3 به وقت محلی تهران را لرزاند.به نقل از جیم میور خبر نگار بی بی سی از تهران زلزله بخش وسیعی از تهران را نابود و انتظار می رود هزاران کشته و مجروح به جای مانده باشد......"
تهران همان روز ساعت 9 صبح:
شهر به تلی از خاک تبدیل شده است آب و برق... قطع شده در محله های جنوبی و مرکزی شهر که بافتی قدیمی و از سویی به هم تنیده داشته کمتر خانه ای بر پا ست هاله ای از غبار شهر را فرا گرفته..خیابان ها دیگر قابل تشخیص نیست تیر های برق فرو افتاده تنها چیزی که هر از گاهی به گوش میرسد صدای ضجه ؛ ناله و فریاد است...
هر نیم ساعت لرزش های کوچک و بزرگ احساس میشود....در این محله اثری از انسان نیست ...گویی هزاران سال است که اینجا کسی زندگی نمیکند از کنار مخروبه ها که می گذری باقی مانده خانه ها هرم های 4 تا 5 متری ساخته اند بر بالای هرم ها تنها چیزی که به چشم میخورد آنتنهای ماهواره است که لوله شده اند...اثری از نیروهای امداد نیست ..بعید نیست ....پایگاه آنها هم در ساختمان هایی مشابه همین خانه ها بوده...هر از گاهی صدای هلیکوپتری به گوش میرسد....
اینجا خیابان مولوی است در کوچه های تو در توی اینجا پیشتر هم به سختی می شد رفت و آمد کرد در هر کدام از آن خانه های سیاه و قدیمی شاید گاهی 20 نفر زندگی می کردند . اینجادیگر یک خانه هم باقی نمانده پیرمردی با زیر شلوار و عرق گیر بر فراز یک ویرانه نشسته و خاک بر سر می ریزد وناله می کند.
برج میلاد که از همه جای تهران قابل رویت بود از نیمه فرو ریخته واتوبان را مسدود کرده؛شهرک اکباتان به تنهایی صد ها هزار نفر را در خود جای می داد .آنجا هم با برج های به ظاهر آرماتور شده اش سر به زمین ساییده و آنهایی هم که باقی مانده دو نیم شده.
اتوبان را نظامیان مسدود کرده اند از پادگان های اطراف تهران نفر برها سربازان را به سمت تهران منتقل می کنند سربازانی که نه اسلحه که بیل وکلنگ بر دوش دارند.سر که بر گردانی پیکانی از کنارت رد می شود با جنازه ای که ملحفه پیچ بر باربند بسته.
شاید هیچ زنده ای هنوز نمی داند که مصیبت نازل شده چه بوده.؟.مرکزش کجا بوده... نه رادیو تلویزیون نه چیز دیگر چرا که شبکه توزیع برق نابود شده .
اکثر پلها ی داخل شهر فرو ریخته ؛تونلهای مترو نابود شده؛ به دلیل نابود شدن مسیرهای مواصلاتی اندک کار امداد رسانی هم میسر نیست.
کودک 5 ,6 ساله ای با دست و صورت زخمی گریه کنان از ترس و سرما گوشه ای می لرزد...نزدیک که می شوی با چشم های پر اشک و متعجب نگا هت می کند چانه اش می لرزد: ...."مامان
BBC WORLD:اخبار نیمروزی
".....بر اساس گزارش های رسیده از تهران زلزله بامداد تهران صدهاهزار تن را به کام مرگ کشیده وهزاران نفر را مجروح کرده.قدرت این زلزله 7.4 و مرکز آن کهریزک در جنوب تهران گزارش شده است.این زلزله کلیه منابع و امکانات زیر بنایی شهر را نابود کرده و بیمارستانهای باقی مانده مملو از مجروحان زلزله شده است
بسیاری از کشورهای دنیا برای امداد رسانی ابراز آمادگی کرده اند......."
سلام ...
خبر تاسف برانگیزی بود ... به امید روزی که دیگر چنین حوادثی نباشد
خدا نکنه اینها رنگ واقعیت بگیره ولی زیاد هم دور از واقعیات نیست
تو هی تو دل ملتو خالی کنا....بابا داداش نمی گی من تازه می خوام برم تو ۲۶....حالا نمی شه به جای آبان یه ماه دیگه باشه؟.............از شوخی گذشته...چته؟ چرا اینقد نگران!
بابا بذار بلرزه یه دفه راحت شیم این چه زندگی که ما داریم
آقا با هزار مصیبت وبلاگت و دیدم فیلتر که نیست کرباسه اشکم در اومد