ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

رسانه ملی برره ای!

رادیو وتلویزیون (که به اصطلاح رسانه ملی !!!می خوانندش )سالهاست که نه تنها از کارکرد اصلی خود که همانا  تعالی وتسری فرهنگ  بومی و ملی است فاصله گرفته بلکه خود به ابزاری برای نابود کردن زیر ساختهای فرهنگی بدل گشته است.
جدا از  اینکه شاید این روند تحمیق و ترویج لا ابالی گرایی جزیی از یک سناریو پیش نوشته باشد که جمعی نیز خود آگاه یا ناخود آگاه عمله آن گشته اند.
رسانه ملی که بودجه آن از جیب ملت و از خزانه و بیت المال مردم پرداخته می شود عملا و علنا سالهاست که در انحصار  قشری خاص قرار گرفته و تبدیل به تریبون جناحی بخصوص گشته است حافظه تاریخی ما بخوبی بیاد دارد که هماره در مواقع خطر عده ای از   پتانسیل این رسانه برای  پیشبرد اهداف مورد نظر خود سود جسته اند. نمایش های اعتراف ؛تخریب شخصیتهای رو شنفکر ؛ سانسور اخبار و تفاسیر به دور از واقعیات همه از این جمله اند.
اما آنچه تلویزیون به جد و قریب 12 سال است که بر آن پای می فشرد ایجاد ارتباط با نسل جوان با توسل به پخش سریال های بی محتوا ست هر چند در نگاه اول این سریال ها کارکرد سرگرمی صرف دارند ولی پایفشاری بر تداوم این روند خود جای پرسش های بسیاری را باقی می گذارد. بی شک یک تفکر هدفمند در پشت پرده تولید این نوع محصولات است ترویج لمپن گرایی ؛اشاعه روحیات و تفکرات خرافی و بی ریشه وتغییر گویش و زبان رایج و خلق ورواج ادبیات هرز و هجو گرا گوشه ای از کار کردهای این محصولات است جالب اینجاست کا مسولان در مواقع لزوم از همین مجموعه های فله ای برای انتقال پیامهای عریان خود سود جسته اند که از آن جمله یکی از سریال های ساخته جناب مدیری بود که در آن اعتصاب غذای نمایندگان وقت مجلس را به مضحکه گرفته بود.
بی تردید دست اندر کاران این تولیدات برای بقای خود خواسته و نا خواسته جزیی از این اهداف می گردند  .ساخت تولیدات جدی چون کیف انگلیسی ؛شب دهم :مسافر هند...که با ژانر جدی؛عشقی ومذهبی پیام خود را خزنده و آرام به مخاطب منتقل میکرد نداز سویی وسریالهای بی در و پیکری چون بدون شرح و برره ای ها از سوی دیگر جزیی از این پروژه اند.
 بی شک این موفقیت بزرگی برای کارگزاران پشت پرده  است چرا که  چهره های کاریزما و محبوب جوان ایرانی بامشاد و شیر فرهادو...است.
و افسوس که زمانی از این پنجره جادو دایی جان ناپلون و دلیران تنگستان وامیرکبیر می دیدیم و امروز ناچاریم در مراودات روزمره با کوچک و بزرگ برره ای سخن بگوییم تا ما را بفهمند .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد