ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

مونولوگی در مایه‌های کرکری

آهای! تو که صدامو نمی‌شنفی. تو که نخواستمت و اومدی حالا که می‌خوامت و نمیای، به اون بابات بگو فکر نکنه فکل می‌بنده سوار اتول از ما بهترون میشه کسیه. من این همه را رو از پایین شهر گز نکردم مجیزشو بگم. حالیته؟ بذا روشنت کنم من اهل مالوندن نیستم. یا دستو تو دسم میذاره یا چی؟ همه‌ی زندگیشو به آتیش می‌کشم. نبینم سوسول موسول کاراته‌باز مث اون دفه بریزه سرم که اگه اون دفه خط انداختم رو هیکل قزمیتشون این دفه به خاک داداشم همه‌شونو اینقد اینقد می‌کنم خودمم میرم پای چوبه‌ی دار. این چاقو رو می‌بینی؟... بذا ماچش کنم... آها این رفیق منه. می‌بینی؟ وقتی بگم بزن می‌زنه. وقتی روشنش کنم دیگه خودی و غیرخودی و بابای زید و خاطرخواه نمی‌شناسه. چش نداره ولی خیلی باوفاس. آژان پاژانشم بی‌خیال شین که تموم کلونتری و آژاناش بیان خداشونو تو گونی می‌ذارم.
فکر نکن اومدم قصه‌ی شاهزاده و گدا بگم و بشنفم. نقل این حرفا نی. منم گدا نیستم. مَردم، مرد... حالیته؟ بذا روشنت کنم تا تموم محله‌تون بدونن من ممد چریکم. گوشِت با منه؟ دماغ هر چی پیزوری و نامردای روزگارشو تو هفت تا محله به خاک مالوندم. فکر نکن اونایی که یه استکون عرق بو می‌کنن و یه گوشه ماسیدن پشت سرم کُرکُری می‌خونن خیلی بارشونه. نه، از ترسشونه. وگه‌نه اسم ممد چریک رو می‌شنفن ته دلشون زرد کردن. ملتفتی؟
حالا توام به بابات بگو مردونگی این نیستش که جلو مردم افاده بذاری و پشت سر خونشونو بکنی تو شیشه. ما چی داداش؟ اهل این قرمساق‌بازیا نیسیم. ماییم و یه ننه که سند خونه‌شم به پای ما گذاشته. فدات بشم ننه که تنها تو رفیق باوفایی. یه روز گریون اومد گفت ممد بسه دیگه. بسه، بسه، بسه... دس وردار از این کارات. دیگه باهاس تا کی بسوزم؟ گفتم ننه به خاک پدرم دیگه نمی‌کنم. گفت بگو به اروای داداش؟ گفتم نوکرتم، به خاک داداش نمی‌کنم. رفتم براش یه چادر گلی خریدم باهاش آشتی کردم. همون روز خوردیم به پست یه ژیگولوی نسناس که داشت متلک می‌گفت به دخترای محل. دیگه داشت رو اعصابم را می‌رفت. قسم شکوندیم و زدیم تیزیش کردیم و تنبونشم کشیدیم رو سرش. رفتیم کلونتری. نامرد رضایت نمی‌داد. ننه‌هه اومد چادر گل‌گلیه‌م سرش بود. آخرین پولشو مچاله کرده بود گذاشت تو دس اون نامرد تا رضایت داد. بیرن اومدنی تکیه داد به کیوسک دم کلونتری و آهی کشید که جیگرم آتیش گرفت. نگو کیوسکه رو تازه رنگ کرده بودن. چادره رنگی شد. دِ لامصب مروتتو شکر که از ما خیری ندیدی.
اونم از داداش ما که معلوم نشد سر چی اعدامش کردن. همین‌جوری مفت مفت رفت زیر خاک. کارشم فقط کتاب خوندن بود. خیلیه قتل نکرده باشی و اعدامت کنن. من که حالیم نی ولی ننه‌هه هر شب کتاباشو با اشکاش خیس می‌کنه. سواد نداره ولی انگاری با کتابا حرف می‌زنه. بوشون می‌کنه. می‌گم ننه بسه دیگه. دیگه چش برات نمونده اینقده ماتم گرفتی. دِ خداسگ بسه دیگه اینقده تولکمون نکن.
حالا اینم از تو که نمی‌دونم چه جوری اومدی میخ کوبیدی رو دل مایی که این‌طور گرفتار بی‌کسی شدیم. درد خودم کم نبود؟ تو دیگه چرا گرگم به هوا می‌کنی با دل ما؟ امشب این قد می زده‌م که اقلکن نطقم برا تو وا شه. ولی فکر نکن الان مستم هیچی حالیم نی. فکر نکن من تو خودم گم و گور شدم.الان خود خودمم. ملتفتی؟
یادته به من گفتی مردم می‌گن تو لاتی؟ ولی لات بودن خودش هنره. خیلیا ادعای لاتی و لوطی‌گری دارن. اما پله پله باهاس برسی به این مرحله. باهاس زخم بخوری، می‌فهمی؟ زخم. باهاس پشت این روزگار ناکس رو به خاک بمالونی تا بهت بگن لات... باهاس برسی به مرحله‌‌ی تحمل درد بعد تازه روت بشه بگی که چی؟ لاتی. می‌فهمی؟ لات کتره‌ای که نمیشه. میشه؟
فکر نکن مستم دری وری می‌گم. گاس پیش تو دری وری باشه ولی خودم می‌دونم چی‌می‌گم و چی می‌خوام. الان خودِ خودمم. بارون میزنه، رعد و برق میزنه. دلم به خدا یه گوله آتیشه. این منم همون لاتی که یه تنه محله رو تعطیل می‌کردم. این منم که تو این زمونه‌ی بی‌خدا هزار دفه زخم خوردم و آخم درنیومده. ولی کی گریه‌ی منو دیده بدمصب که این‌جور همچی خنجر به قلبم می‌زنی؟ مستم نباشم پامیشم میام بیرون دم خونه‌تون تا صبح اسمتو تو این کوچه‌های تاریکِ بی‌مروتِ شب‌زده، عربده می‌کشم.

چریک ها تنها می میرند (۱)

نظرات 2 + ارسال نظر
امید یکشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:12

سلام . وبلاگ توپی داری

جونور چهارشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 18:04 http://www.six666shix.blogfa.com

سلام به نظر من همش شعار دادی جیگر.....
در کل موفق باشی
بوس بوس بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد