«آه آری
آشکارا می گویم
این وطن برای من هرگز وطن نبود
با این وصف سوگند یاد می کنم که وطن من خواهد بود!
رویای آن
همچون بذری جاودانه
در اعماق جان من نهفته است»
استادی داشتم که همیشه می گفت:
" مردم ایران همیشه می خواهند خود را با ایالات متحده و بریتانیا و غرب مقایسه کنند و بگویند که آنجا فلان و چنان است کما اینکه اگر ایران را با کشورهای مشابه در خاور میانه قیاس کنیم در می یابیم ایران به لحاظ قانونمندی و برخورداری از حد اقل های دموکراسی از همه وضع بهتری دارد،مثلا سوریه ، عراق ، پاکستان، مصر ، عربستان ، اردن و... همگی حکومت هایی به کمال خودکامه، ولی شاید غیر ایدئولوژیک دارند"
این ها از زبان کسی که سالها درفرنگ درس خوانده بود برایم عجیب بود، می گفتم استاد ! بحث ما ایران است این را از یاد نبریم! این کشورهایی که شما نام بردید اکثرا حتی تاریخ استقلالشان تا امروز یکصدم تاریخ مکتوب ایران نمی شود ، نقشه 60 سال پیش جهان هیچگاه عراقی نداشته، پاکستان و سوریه ای نداشته اما زمانی که اینها در تلاش برای بدست آوردن یک پرچم بودند ایرانیان سالها قبل تر از آن پیشرفته ترین قانون مکتوب "مشروطه" را به امضای پادشاه رساندند که مایه مباهات نه ایران که خاورمیانه بود.
دیروز داشتم نا آرامیهای یکساله گذشته ایران را به یاد می آوردم تقریبا تمامی نا آرامیها مربوط به اقلیت ها و شهرهای مرزی بوده است . سال گذشته درگیریهای خونین شهرهای کرد نشین که بر سر انتشار تصاویرشکنجه " شوانه قادری" هفته ها شهرهای کردنشین را به آشوب کشاند ، در جنوب ، شهراهواز و حومه چند شب شاهد درگیریهای شدید اعراب با ماموران بود و در پی آن چندین بمب در شهرهای جنوبی امنیت آن بخش از کشور را دستخوش تهدید کرد. در شرق و جنوب شرق از چندی پیش یک رابین هود بلوچ به نام " عبدلمالک ریگی" با خشونت آمیز ترین حرکات که رفتارش خشونت های اذناب طالبان در عراق را به خاطر می آورد ،با استقرار در کوهها و ایجاد یک جنگ چریکی عده ای را در پشت سر خود قرار داده و بلوچستان و سیستان را به منطقه نا امن بدل کرده است. در شمال شرق نیز از هفته پیش و در پی انتشار کاریکاتورهای روزنامه ایران بخش بزرگی از شهرهای غرب و شمال غرب ایران روزها و شبهای پر التهاب و پر در گیری را پشت سر گذاشت درگیریهایی که کشته ها، زخمی ها و بازداشتی های فراوانی را به دنبال داشت.
اگر کمی تاریخ ایران را مطالعه کرده باشیم به سرعت در می یا بیم که ایران در بعد از دوره قاجار کمترین گونه گونی فرهنگی را در تاریخ چند هزار ساله خود داراست چرا که چه به لحاظ جمعیت و چه به لحاظ وسعت سرزمینها ونژادهای فراوانی از پیکره ایران جدا شده اند .تا چند صد سال پیش سر حدات ایران از شرق به چین و ماچین و از شمال به روسیه از غرب به میانه سرزمین اعراب میرسید، ولی کمتر جنگی بر سر قومیت و زبان و مذهب در تاریخ ایران وجود دارد .آنچه در تاریخ ایران بیش از همه چیز پایا و ماناست آن است که ایرانیان همواره در تاریخ به عنوان یک پیکره واحد همیشه در مقابل تهدید خارجی ایستاده اند چه سربازان هخامنشی که در مقابل اسکندر مقدونی ،چه رییسعلی دلواری که در برابر استعمار گران انگلیسی .
اما امروز همین فرزندان ایران را چه شده که گاه و بیگاه کوس جدایی خواهی سر می دهند ؟ چرا به زیر پرچم عرب ها و ترک ها و پاکستانی ها رفتن را مایه صلاح و فلاح خود می دانند؟ گمان و پندار من این است که فرهنگ مادر که همان ایران واحد است دیگر شیری در پستان ندارد که این کودکان آن را به دهان بگیرند وگرنه ابلهانه است اگر بیندیشم این چنین تظاهرات و خشونت هایی یکسره به خاطر یک کاریکاتور صرف باشد . اینرا هم ماموران اطلاعاتی می دانند و هم خود ترکها. اقلیتها آبستن نا آرامی شده اند و شاید یک کاریکاتور نشتری بر این دمل چرکین زد .
گوش کنید! تهدید خارجی علیه ایران جدی و حتمیست و اگر این نا رضایی های قومی گستره وسیعتری یابد چه بسا این تهدید تسریع شود .پندار من این است که اگر نا آرامیهای قومی ریشه یابی نشوند با کوچکترین تهدید خارجی نام نامی ایران از نقشه دنیا حذف و ایرانستان جایگزین آن خواهد شد . این یک کابوس است.
* شعر: لنگستون هیوز
ترانه آزادی
مثل همیشه کامل و بی نقص بود مثل همیشه لذت بردم
جدید ترین اخبار ایران وجهان در فردا نیوز.
سلام دوست عزیز این شعر رو اگه داری کاملشو توی همین صفحه کامنتها بذار ممنون
بسیار زیبا و جذاب استبزرگی میگوید سخن کز دل بر اید لاجرم بر دل نشیند
با ارزوی بهروزی