ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

انتظار

"خواب دیده بودم بالای کوهی بلندم.
بالشِ کنارِ سرم خالی بود
ملحفه بوی ماه می‌داد
آمدم که بیایم، صبح شده بود
صبحِ روزِ جمعه‌ی فرهاد،
پرسه‌گردی در کوچه خوانده بود:
"انگار که موش‌خورده شناسنامه‌ی من!"
کنار پرده‌ی توری
یک سینی، دو استکان، حبه‌های قند،
و ...
- خانم سیگارِ ... مرا ندیدی!
همینجا بالای رَف، کنار کتابخانه بود
خدایا پس کی شنبه خواهد شد!
"

نظرات 2 + ارسال نظر
دختری که هیچ کس و جز تو نداره شنبه 17 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 23:01 http://banooyemah.blogsky.com



سلام
ای رهگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حروف و
واژه هایم بنگر و
آرام آرام
مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بعد به رسم روزگار مراو
عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار...

مریم شنبه 17 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 23:23 http://bito-hargez.blogsky.com

زیبا بود
دلت شاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد