دیروز لندن شاهد انفجارهای پیاپی در این شهر بود50کشته دو صدها زخمی. این دومین عملیات تروریستی بعد از 11 سپتامبره . اولی در اسپانیا و دومی در انگلیس...بی شک این انفجارها انتقام گیریهای خونینی است که ریشه ایدیولوژیک داره... آمریکابعد از 11سپتمبر میلیاردها دلار هزینه کرد تا امنیت را برای مردم خود برقرار کند...بی شک بریتانیا نیز اقداماتی شدیدتر برای برقراری نظم و امنیت شهروندان خود برقرار خواهد کرد نکته ای که در اینجا بیش از همه قابل بررسی است ارزش نسبی جان انسانهاست..ایالات متحده و غرب برای حفظ جان مردم خود به همه جا سر می کشد تا مبادا یک شهروند آمریکایی مورد تهدید قرار گیرد حال آنکه چند روز پیش از انتخابات ایران چند انفجار تهران ،اهواز ،زاهدان و.. را لرزاند اما رسانه های حکومتی حتی خبر این انفجارها را معکوس نکردند تا مبادا آمار رای دهندگان کاهش یابد ...چرا جان انسانها برای ما آنقدر بی ارزش است...در مسجد ارگ 80 نفر سوختند..ما چه کردیم..ایا جان مردم ما بی ارزش است؟ما نیز انسانیم این طور نیست؟
ظاهرا یک اراده مشترک در غرب برای بررسی پرونده های ایران به وجود آمده اینبار با رویکرد به بررسسی سابقه احمدی نژاد .بطور حتم غربیها فکر نمی کردند او انتخاب شود.
انتخاب احمدی نژاداز یکسو شوک بزرگی برای دنیا بود و از سویی آخرین روزنه های امید به گفتگو را کور کرد...اقدامات اخیر هم یقینا مقدمه یک سناریوی خطرناک برای ماست..اقداماتی که از بلژیک،اتریش،ایتالیا و البته در راس همه ایالات متحده صورت گرفته یک هدف را پی می گیرد..هر چند احمدی نژاد با تمام توان خود کوشیده از خود سیمایی معتدل و مهربان ارایه دهد ولی بی شک غرب بخوبی میداند که احمدی نژاد در پس حرفهای صلح جویانه اش یک انقلابی الترا محفظه کار است که با گذشت 27 سال از انقلاب همچنان در پی صدور ارزشهای انقلابی و جهانی کردن آن است
خدا به ما انگشت داده – مامان میگه،«باچنگال غذابخور.»
خدا به ما صدا داده – مامان میگه،«جیغ نزن.»
مامان میگه،«کلم بخور،حبوبات و هویج بخور.»
ولی خدا به ما هوس بستنی شیره ای داده.
خدا به ما انگشت داده – مامان میگه،«دستمال بردار.»
خدا به ما آب گل آلود داده – مامان میگه،«شالاپ شولوپ نکن.»
مامان میگه،«ساکت باش،خوابه بابات.»
اما خدا به ما درسطل آشغال داده که میشه باهاش شترق صدا داد.
خدا به ما انگشت داده – مامان میگه،«باید دستکش هات رو دست کنی.»
خدا به ما بارون داده – مامان میگه،«مبادا خیس بشی.»
مامان میخواد که ما مراقب باشیم وزیاد نزدیک نشیم
به اون سگ های قشنگ غریبه ای که خدا بهمون داده نوازششون کنیم.
خدا به ما انگشت داده – مامان میگه،«برو دستت رو بشور.»
ولی آخه خدا به ما جعبه های پر اززغال .تن های سیاه شدهْ قشنگ
داده،چه جور!
من چندان باهوش نیستم،ولی یه چیز رو مطمئتم بخدا –
یا مامان داره اشتباه می کنه،یا اگه نه،خدا
![]() |