-
دختر کرد ؛مزرعه توت فرنگی
شنبه 7 آبانماه سال 1384 00:22
-
بیا ... بیا برویم رویا ببینیم..
سهشنبه 3 آبانماه سال 1384 00:09
امروز داشتم به حس پنج شنبه های بچگی فکر می کردم .مدرسه تا ساعته ۱۱ بود نمی دونی چه جونی می کندم تا ساعت ۱۱ شه ....بعدش هم رهایی ....حال غریبی بود شاید حس واقعی آزادی اون بود .روپوش مدرسه رو در می اوردیم و کیفامونو تو هوا می چرخوندیم.... یه پروازه واقعی..امروز با اینکه پنجشنبه نبود ولی بعد از هفته ها اولین روزی بود که...
-
این حکایت نا تمام
شنبه 30 مهرماه سال 1384 23:10
شاید بتوان به جرات بر این نکته تاکید کرد که در جامعه ایرانی یکی از بارزترین نمودهای ناهنجاری ؛ تقابل وتضاد میان آموزه های سنتی و رهیافت های مدرن است.مولفه های سنتی آنچنان ریشه محکمی در ذهن وفرهنگ ایرانی دارد که غالبا امکان هر گونه نقد و نظر را بر خود مسدود می نماینداز سویی سیر سریع ورود شاخص های فرهنگی مدرن این دو را...
-
تا کبوترانِ کوهی از دامنهی رویاها به لانه برگردند.
جمعه 29 مهرماه سال 1384 23:41
اشتباه از ما بود اشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را در خیالِ پیاله میدیدیم دستهامان خالی دلهامان پُر گفتگوهامان مثلا یعنی ما! کاش میدانستیم هیچ پروانهای پریروز پیلگیِ خویش را به یاد نمیآورد. حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب میمیریم از خانه که میآئی یک دستمال سفید، پاکتی سیگار، گزینه شعر فروغ، و تحملی طولانی...
-
همه راست میگویند
جمعه 29 مهرماه سال 1384 00:17
ما هرگز فرصت نمیکنیم تحمل از کوه وُ صبوری از آسمان بیاموزیم. حالا سالهاست که دیگر ما شبیه خودمان هم از خوابِ نان و خستگی به خانه برنمیگردیم، ما ملاحتِ یک تبسمِ بیدلیل را حتی از یادِ زندگی بردهایم. کاری نمیشود کرد، کبوتر دور وُ کلمه تاریک وُ زندگی، عطرِ غلیظ کبریت سوختهای است که دیگر برای این چراغِ بیچرا مُرده...
-
باید یکجایی همین اطرافِ آشنا باشی
یکشنبه 24 مهرماه سال 1384 22:37
شب احتمالا اتفاقی تازه از ادامهی روز است. سکوتِ جایزِ آدمی یعنی چه؟! درد ادامه دارد هنوز تحمل دریا و صبوری آدمی نیز، و تعبیرِ کتابی سربسته که میگویند از رازِ نور ... گشوده خواهد شد. چارچوبهای شکستهی این کوچه، در حقیقت داستانِ یک زندگیست. چارهای نیست میرویم تا در فهمِ فانوس ... خوانا شویم کمی بخوابیم و صبحِ روزی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 مهرماه سال 1384 22:59
یه لحظه چشماتو ببند....آرووووم.....حالا یواش برگرد به ۷سالگی ت...حالا فکر کن یه جعبه مداد رنگی جلوته میخوای ۷ سالگیتو امروز رنگ کنی کدوم مداد ر و بر میداری؟
-
عراقی فردا به قانون خود رای می دهد
جمعه 22 مهرماه سال 1384 22:37
ملت عراق برای رای به قانون اساسی تازه شان فردا به پای صندوق های رای خواهند رفت . شاید این روند برای کسانی که مدعیند دموکراسی از کوله بار سرباز خارجی و حق از لوله تفنگ اجنبی بیرون نمی آید هرگز خوشایند نباشد ولی به هر روی واقعیت این است که عراق تحت حاکمیت ۳دهه ای رژیم صدام حسین امروز و پس از سال ۳ سال رهایی از سایه شوم...
-
رسانه ملی برره ای!
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1384 23:53
رادیو وتلویزیون (که به اصطلاح رسانه ملی !!!می خوانندش )سالهاست که نه تنها از کارکرد اصلی خود که همانا تعالی وتسری فرهنگ بومی و ملی است فاصله گرفته بلکه خود به ابزاری برای نابود کردن زیر ساختهای فرهنگی بدل گشته است. جدا از اینکه شاید این روند تحمیق و ترویج لا ابالی گرایی جزیی از یک سناریو پیش نوشته باشد که جمعی نیز خود...
-
اگر این گهواره عزم جنبیدن کند!
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1384 04:06
تهران ساعت سه و دو دقیقه بامداد 30 آبان 1384 شهر در خواب آرامی فرو رفته است ...هر چند تهران با این طول و عرض و این جمعیت هیچ زمانی از شبانه روز مجال نفس کشیدن نمی یابد ولی هوا کم کم رو به سردی میرود و کمتر کسی را می توان در خیابان دید...دیگر معتادان و کارتن خواب ها هم به گوشه خرابه ها خزیده اند. به ناگهان صدای مهیبی...
-
شهر بی تپش
دوشنبه 18 مهرماه سال 1384 00:56
گاهی اوقات وقتی توی این شهر پر هیاهو پرسه می زنم با خودم می گم اووووووه!خدایا چقدر آدمای جورواجو آفریدی !جدا فرصت می کنی به احوالاتشون رسیدگی کنی؟همین تهران که توی عالم یه نقطه بیشترنیست واسه منی که توش زندگی میکنم یه اقیانوسه!عادت دارم تو همین پرسه های گاه وناگاه از همه اون چیزایی که دوروبرم میگذره تا حد امکان تو...
-
از نقطه ته خط!
جمعه 15 مهرماه سال 1384 16:05
دیروز دوست دخترم را در خیابان دیدم... این جملهای بود که نویسندهی یک وبلاگ سوت و کور داشت مینوشت. وبلاگی که کمتر کسی به آن سر میزد. البته اشتباه او این بود که آنلاین مینوشت. و اشتباه هم یک بار اتفاق میافتد. وقتی تاسف خورد که کار از کار گذشته بود و به جای دکمه پاک کردن، دکمه پست را زده بود. همان لحظه، بله همان...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1384 21:19
اول اینکه اینجا رو ببینید....یه کمی باید صبر کنید ولی ارزششو داره. از کارهای برونو بزوتو که مثل همیشه معرکس! درسته که قیاس متوجه ایتالیاس ولی یقین دارم که بیشترین شباهت رو به مملکت گل و بلبل خودمون داره! کوچه پشت مدرسه کوچه پشت مدرسه راه آسان تا مدرسه بود. کوچه ای باریک که قرارگاه بود و محل گذر دختران دانش آموز. پر از...
-
گلابی
دوشنبه 11 مهرماه سال 1384 20:37
خیلی چاق بود.پای تخته که می رفت ، کلاس پر می شد از نجوا.تخته را که پاک می کرد ،بچه ها ریسه می رفتند و او با صورت گوشتالو و مهربانش فقط لبخند می زد.آن روز معلم با تأنی وارد کلاس شد. کلاس غلغله بود.یکی گفت:«خانم اجازه!؟گلابی بازم دیر کرده.» و شلیک خنده کلاس را پر کرد.معلم برگشت.چشمانش پر از اشک بود.آرام و بی صدا آگهی...
-
خطا کن!
جمعه 8 مهرماه سال 1384 22:45
کی گفته ام این درد جگر سوز دوا کن؟ برخیز و مرا با دل سرگشته رها کن ما را ز تو، ای دوست! تمنّای وفا نیست تا خلق بدانند که یاریم، جفا کن دلارام به هر بام در بستر مهتاب بیارام و صفا کن چون باد صبا با تن هر غنچه بیامیز چون غنچه بَرِ باد صبا جامه قبا کن آمیختنت با من اگر هست خطایی برخیز و مپرهیز و شبی نیز خطا کن مستم به...
-
رهایی را که جداییست .....
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1384 00:12
به اجبار زیستن و هر زمان تابوت خود را بر شانه دیدن و آن به آن گداری متروک را اندیشیدن تکرار را دوست می داری ;و خود را چه مصیبت وار می آزاری محکومیت ابدی از آن تو نیست درهای زندان باز است و تو چون پرنده ای هستی که غریزه آزادی را از یاد برده است چرا اندیشه می کنی ؟ پرواز کن در برابر تو افق سحرگاهی با تبسمی گوارا آغوش...
-
آژیر
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1384 22:12
توجه!توجه! علامتی که هم اکنون می شنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است که حمله هوایی انجام خواهد شد محل کار خود را ترک و ب ه پناه گاه بروید..... بعدش هم یه زوزه طولانی ...این یعنی نوای لالایی میلیونها کودکی که شیر مادرانی را می نوشیدند که یکسره دلهره و تشویش بود. خوب یادمه کودکیم همه متاثر از جنگ...
-
ستاره
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1384 22:03
ستاره می گوید دلم نمی خواهد غریبه ای باشم میان آبی ها ستاره می گوید دلم نمی خواهد صدا کنم اما هجای آوازم به شب درآمیزد کنار تنهایی و بی خطابی ها ستاره می گوید تنم درین آبی دگر نمی گنجد کجاست آلاله که لحظه ای امشب ردای سرخش را به عاریت گیرم رها کنم خود را ازین سحابی ها ;ستاره می گوید دلم ازین بالا گرفته می خواهم بیایم...
-
ماسوله
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1384 10:40
اینجا یه ملودیه آرومه! یه فانتزی ! یه بهشت کوچک! بام بر بام! هزار باره دوستت دارم.....
-
نکند که.....
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1384 09:17
این رو که میخونید یه دختره ۱۲ ساله نوشته: آرام کلیدش را در قفل انداخت.مواظب بود که قفل در صدا ندهد.گیوه های چرکش را که به زحمت سفیدی اش دیده می شد،از پایش درآورد.نوری که از لای پرده هواکش به راهرو می تابید،سایه اش را روی زمین پهن کرده بود.دستش را به طرف کلید برق برد تا روشنش کند،اما ترسید بچه هایش بیدار شوند.دستش را...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1384 23:23
این رو تا تازه ست گوش کنین!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1384 23:21
چند وقته هر فال فروشی که می بینم ازش فال میخرم آخرین بار لسان الغیب گفت: وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که درطریقت ما کافریست رنجیدن
-
جمعه دلتنگی
جمعه 18 شهریورماه سال 1384 13:06
امروز روز هفتم دلتنگی است. شش بار ماه بر گرد من ـ که ثقل زمینم این روزهاـ طواف کرده است و امروز روز هفتم دلتنگی است. و جای پنج دایره رقصان که سر در پی انگشتان تو پوست مرا در می نوردیدند، چه بیقرار می تپد امروز بر سراسر اندامم. امروز روز هفتم دلتنگی است و سوسوی ستاره ای که گه گاه تراشه های الماس را بر شب نگاه تو می...
-
بوی تلخ قهوه
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1384 20:14
ازون موقعی که یادم می یاد یعنی ازون وقتی که که جسارت اینو پیدا کرده بودم که تنهایی تو شهر بگردم عشقم این بود که تو لاله زار؛منوچهری؛چار راه استانبول ؛کوچه برلن ساعتها پیاده گز کنم وهی توی این مغازه و اون مغازه برم و عتیقه های رنگارنگ رو قیمت کنم و با عتیقه فروشا گپ بزنم نمی دونم چرا ولی هیچ موقع آرزوم این نبوده که توی...
-
هیچ گاه به فرهنگ نبا لیم
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1384 15:39
کتاب گل صحرا نوشته واریس دیری و کاتلین میلر با تر جمه شهلا یوسفی به گوشه ای از زندگی زنان در آفریقا می پردازد خواندن این کتاب از نشر چشمه را تو صیه میکنم تا بدانیم که مفهوم عدالت و انسانیت چگونه در کوره دهات های به دور از هر سازمان و هر نهاد حقوق بشری به سادگی نسل ها و نسلهاست که به زیر ساتور تفکرات واپس گرای قبایل...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1384 21:29
تو اتوبان نیاوران بودیم. من و راننده. جوون بود. حدود 30 یا این حدودا. خسته اما. معلوم بود کار دوم یا سومشه مسافر کشی. وقتی از رسالت راه افتادیم دیگه هیچ مسافری نبود واسه طرفای غرب. واسه همین خالی میرفتیم. من و اون. ساعت حدودای 3 صبح بود.تو اون اتوبان تاریک و یکنواخت یهو دیدم دستشو گذاشت رو بوق بعدشم صدای ترمز و...
-
پر می کشی تو آسمون................
شنبه 12 شهریورماه سال 1384 23:08
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ انسان را در رنج آفریدیم قران - بلد - 4 در جهان نعمتی وجود ندارد بزرگتر از آنکه انسان زاده نشود و آفتاب را نبیند اگر انسان زاده شد سعادت آن است که هرچه زودتر بمیرد و در خاک بیارامد. تئوگنیس مگارایی رو تک درخت خونه مون یه کرگدن نشسته بود کرگدنه غصه می خورد، گریه میکرد، زاری میکرد...
-
انقلاب سکس
جمعه 11 شهریورماه سال 1384 23:48
بافت جوان امروز جامعه ما وتا بوهای موجود در ارتباطات دختران و پسران مولد بحرانهای عمیق جنسی در میان جوانان گشته است کانالهای رنگارنگ ماهوارهای که بی محابا و بی دریغانه سکس را تبلیغ می کنند وپایگاههای اینتر نتی که با تصاویر رنگ به رنگ پورنو ساعتها جوانان را پشت کامپیوترهای خود میخکوب می کنند شاید تنها گریزنای جوانان از...
-
کلاغ
چهارشنبه 9 شهریورماه سال 1384 23:30
آخرش هم مطمئن نشد کلاغه نر بود یا ماده، اما قبل از این که کلاغ بزرگه چشم راستش را از حدقه دربیاورد و نوکش را بطرف بالا بگیرد و آنرا ببلعد بهنظرش رسید با چشم چپش دیده است، که کلاغ کوچکه زیر کلاغ بزرگه بوده است. با این همه سالها بود به آنچه چشم چپش می دید اطمینان نمی کرد. طرف چپ صورتش فلج بود، وقتی سعی می کرد پلک چشم...
-
کابینه استشهادی
جمعه 4 شهریورماه سال 1384 15:44
مراسم رای اعتماد به وزرای دولت احمدی نزاد برگزار گردید در این میان 4 تن از وزرا ی پیشنهادی موفق به کسب آرای لازم برای رسیدن به وزارت نگردیدند.وزرای پیشنهادی رفاه؛آموزش و پرورش؛تعاون و نفت . پیگیری روند مباحثات پارلمان اسلامی به روشنی نشان میدهد که کارگزاران نظام به خوبی دریافته اند که درآینده حکومت اسلامی نیازمند یک...