ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

رج

گاه دلتنگی آدمی می شود "پنج شنبه های کودکی"و تب وتاب نوشتن مشقهای فراوان معلم ،تا شاید همه ی جمعه ات مال خود باشد...،حال تو همان کودک گریز پایی، اما مدرسه بزرگ شده، مشق ها زیادتر و معلم نامهربانتر و سختگیرتر..تو دیگر رمق پروازهای بیقرار کودکی را نداری ... آنروزها از خواب گریزان بودی و امروز خواب شده جانپناهت . .... آن همه مرد در کودکیت با اسب آمد و در بزرگی هیچ اسبی نصیبت نشد.
وای ..که زندگی چه اندازه دلتنگ چهره رخ در ابر کشیده ات ام .
چقدر دلتنگ رضا ..چقدر دلتنگ حبیب ...چقدر دلتنگ خود م هستم ..دلتنگ پوست تخمه های شور راه مدرسه و
جورابهای مردانه امیر که آرزوی داشتنشان را داشتم.چقدر گرسنه ی زندگی شده ام .راستی چقدر به یاد آوردن نامها آرامم می کند . و حالا تو
"تا کی به دلداری این زخم بی‌پرهیز
هی از سکوت و صبوری سخن می‌گویی
پرنده‌ی پرقیچی"
راستی آن گوشه از شعر کودکی را که جلوی معلم یادم رفت حال به یادم آمده
گوش کن:
"گاه اوج خنده ی ما گریه است
گاه اوج گریه ی ما خنده است
گریه دل را آبیاری می کند خنده یعنی که دل ها زنده است"


حکایت ماه و ابر

بیش از دو سال پیش در ایام این چنینی جوانان کنجکاو ایرانی که بیش از هرجوان دیگر در هر کجای دنیا تشنه روابط اجتماعی ،خاصه با جنس مخالف خود هستند و بیش از هر جوان در هر کجای دنیا این خواسته ی طبیعیشان کانالیزه و محدود به شرعیات و قوانین خاص است ،با پدیده نو ظهوری در عرصه ارتباطات مجازی آشنا شدند .پدیده ای که در کوتاه زمانی قارچ گونه در میان همگان اپیدمی شد .

سخن از "اورکات" است.گوگل یکی از بزرگترین سرویس دهندگان اینترنتی در کنار خدمات وسیع خود به مشتریان و کاربران بی شمارش سرویسی با کاربری سوشال نتورک راه اندازی کرد ه و  همانند بسیاری از خدمات رایگانش در اختیار همگان قرار داد. شاید پرزیدنت های گوگل هم هرگز باور نمی کردند بیشترین مشتریان این سرویس از کشوری باشد که نه تنها یکی از کمترین کاربران اینترنت را در جهان دارد بلکه در خاورمیانه نیز به لحاظ بر خورداری از خدمات اینترنتی در جایگاه آخرین است.اورکات زبان به زبان و سینه به سینه در میان ایرانیان ترویج می شد و روزی نبود که در صندوقخانه ای میل شما دعوتنامه ای از اورکات نباشد.اورکات به سرعت سر سام آوری رشد می کرد و گاه می شد کسانی را در موتور جستجوی آن یافت که سالها از آن خبری و اثری نداشتی .این امکان در کنار هدف اصلی این سایت که ایجاد ارتباط بین انسانها از هر نژاد و رنگ وزبانی بود، توانست کسانی را با اینتر نت آشنا کرده و آشتی دهد که شاید تا آنروز هرگز از مودم کامپیوتر های خود استفاده ننموده بودند . به هر روی "اورکات" چند ماهی بزرگترین سرگرمی ایرانیان در اینترنت و پر بیننده ترین تارنمای اینترنتی  در ایران بود. اما این را  دیری نپایید .متولیان امور را گمانه بجنبید که آیا این جنب وجوش و ارتباط مجازی را سود متوجهشان است یا ضرر؟ و از آنجا که همواره در تصمیم گیریهای متولیان ما بهترین راه همانا کوتاه ترین آنهاست پس تصمیم بر آن شد که در "اورکات " را نیز تیغه بکشند . فیلتر شهر به شهر تسری می یافت ودر مدت زمان کوتاهی اورکات به سرنوشت غمبار فنا دچار شد.

کار اعتراضات بالا گرفت و به مجلس کشید و لی قوه قضاییه و وزارت ارتباطات مشترکا مدال مسدود کردن را به سینه آویختند .و اینگونه اورکات در اوج محبوبیت به محاق افتاد . در روزهای اول با روشهای گوناگون از جمله تایپ کردن آی پی و استفاده از پروکسی سرورها امکان دسترسی به اورکات وجود داشت ولی وزاررت ارتباطات این بار وظیفه سانسور را به کارشناسانی سپرد که مو لا ی درزشان نمی رفت .و چند روز بعد دیگر هیچکس صفحه اورکات را با آن رنگ آبی آسمانی ندید.

بعد از اورکات سایت های زیادی آمدند ولی هیچ کدام نتوانستند جای آنرا پر کنند . اورکات ساده ،کامل و از همه مهمتر "اولین" بود و برای آنان که اورکات باز بودند هیچ چیز اورکات نشد.

پروتکل های سفت و سخت گوگل با پرایوسی بالا در کنار سرمایه گذاری بالای مخابرات وطنی در حوزه فیلتر ینگ این سایت باعث می شود که به هیچ وجه نتوان اورکات را باز نمود و هر سایتی باز مشود الا اورکات.

حقیر نه کاری با اورکات دارم و نه حقیقتش دیگر جذابیتی برایم دارد ولی این فیلتر اورکات برایم یک آوردگاه شده بود از یک سو می خواستم پوزه فیلتر را به خاک بمالم و از سوی دیگر این امر به مطالعه و بررسی و از آن مهمتر وقت نیاز داشت .القصه طی دو روز چند ساعتی رابه جستجو و ازمون و خطا پرداختیم تا النهایه پاشنه آشیل این فیلتر را نیز یافتیم ...و ...اورکات باز شد برایم جالب بود ...اورکات مانند یک شهر طاعون زده بود همه چیز از دو سال پیش متوقف مانده بود و لی همه چیز مثله سابق سر جایش بود ...به سرعت آدرس بوک را دانلود کردم و صفحات دوستان را ذخیره تا آدرس آنها را داشته باشم.

باز شدن اورکات به تنهایی برایم شیرینی نداشت ،چیزی که برایم خواستنی بود پیروزی بر سانسور بود ، سانسوری که  در این مورد ابلهانه ترین بود .ابلهانه ترین.

دو روی سکه

شاید آن روز که " حییم وایز من" پدر خوانده ی  زیونیزم و معمار اسراییل اولین سنگ بنای این کشور را در دل میلیونها عرب می گذاشت پیش بینی نمی کرد که منازعه محلی عربهای مسلمان و یهودیهای همه جایی تا به این اندازه کش دار شود.

اسراییل در این بیش از نیم قرن حیاتش همواره سرچشمه ایجاد بحران وتشنج در خاورمیانه بوده و تجربه جنگهای زیادی را از دهه 50، 60،70 میلادی در کارنامه دارد .

آخرین این جنگها که کلید آن در ماه گذشته خورد ،نبرد اسراییل با همسایه خود یعنی لبنان بود .

بگذارید جمله بالا را تصحیح و بازنویسی کنیم: اسراییل با یک گروه شبه نظامی به نام حزب الله که ساخته وپرداخته دشمن درجه یک اسراییل یعنی جمهوری اسلامی ایران است وارد یک جنگ تمام عیار شد و شکست خورد.

ببینید ! اگر به جنگ به لحاظ آمار و ارقام کشته ها و میزان خرابی ها نگاه کنیم بر روی کاغذ اسراییل برنده کارزار است ولی حقیقت آنست که اینبار ماشین نظامی اسراییل واجد یک نظامی کارکشته مانند "آریل شارون" نبود، اسراییل جنگ را هرچند با پیش زمینه ذهنی و آمادگی قبلی شروع کرده بود و مترصد یک اقدام اولیه حزب الله بود ولی اینبار خطاهای استراتزیک زیادی مرتکب شد : 1 –اسراییل هرگز در محاسبه توان نظامی حزب الله صحیح عمل نکرد 2- اسراییل بسیج توده ها در لبنان را در نظر نگرفت 3- اسراییل توان نظامی ایران به عنوان حامی اصلی حزب الله را شوخی گرفت 4- افکار عمومی دنیا و جهان عرب بعد از کشتار قانا و صور به شدت بر علیه اسراییل شورید 5- ارتش اسراییل فاقد یک نظام راهبر و کنترل استراتژیک کارآ در مدیریت جنگهای نامنظم بود 6- جهان عرب به خلاف آنچه در ابتدا نشان داد در میانه راه از بیم شورش افکار عمومی خود بر علیه رژیم های متزلزل و غیر مردمی عرب ناچار به حمایت نسبی و ضمنی از مقاومت حزب الله شد7- فرانسه به عنوان متحد سنتی لبنان و یکی از اعضای پر نفوذ اتحادیه اروپا دفاع قابل قبولی از لبنان نمود8- اسراییل با کشتار مردم عادی از سید حسن نصرالله که قبل جنگ فقط در میان شیعیان جنوب لبنان محبوب بود در میان مسیحیان،دروزی ها و سنی ها و حتی اعراب دیگر کشورها یک رابین هود شیعه ساخت چیزی که بسیاری از رهبران عرب و اسلامی در رویای آن می سوزند.

 

اما یک نکته را از یاد نبریم ! دنیای سیاست شوربختانه هماره آنچیزی نیست که در صفحه تلویزیون و شورای امنیت و سازمان ملل می گذرد، شاید قطعنامه 1701 به ظاهر یک پیروزی برای لبنان باشد ولی این گمانه نیز جدیست که همه این سناریوها بخشی از یک برنامه از پیش طراحی شده برای بزرگ جلوه دادن قدرت ایران و دامنه نفوذ و خطر آنست ، به هر روی طولانی شدن نبرد اسراییل با حزب الله تا حدی شک بر انگیز می نماید ،

شاید امریکا و اسراییل می کوشیدند خطر کاتیوشاها و رعد و زلزال های ایرانی را استعاره ای جلوه دهند بر مجهز شدن آنها به کلاهک های اتمی.....شاید.

پرواز

این هم به پای لطف خدا که وقتی داری تو تهرانِ شلوغ و بی در و پیکر و پردود ، قدم می زنی ، از روی پله های یوسف آباد یهو یکی دستت رو بگیره و ببره روی پله های ماسوله ، گاه اونقدر این روح درگیر تن می شه که پرواز یادش میره، امروز بعد از مدتها تونستیم خاطرات نه چندان دور ماسوله رو از بلندای یوسف آباد تازه کنیم.

خفته گان

نمی دانم این را برتولت برشت گفته یا پاستور مارتین، ولی  متعلق به هر که باشد معنایی عمیق دارد :

 

"وقتی نازی ها ٬ کمونیست ها را دستگیر می کردند  من ساکت بودم٬ چون کمونیست نبودم.

آنها به سراغ سوسیالیست ها رفتند ٬ و من سخنی نگفتم برای اینکه سوسیالیست نبودم.

زمانی که سوسیال دموکرات ها را دستگیر کردند٬ من ساکت بودم٬ چون سوسیال دموکرات هم نبودم.

سپس آنها به سراغ کاتولیک ها رفتند ٬ و باز هم دم نزدم ٬ چون پروتستان بودم.

بالاخره به سراغ من آمدند ٬ افسوس که دیگر کسی نمانده بود که اعتراض کند.!"

 

 افسوس که تاریخ برای ایرانیان بیش از هر قومی تکرار شده و صد افسوس که آنچه  هرگز تکرار نشده عبرت است."اکبر محمدی" رفت .بینوایی که در سکوت سرد اوین در بی کسی و بی فریاد رسی تنها چیزی که برایش مانده بود را وسیله ای کرد برای فریاد، شایدمرگ او تلنگری باشد بر وجدان به اغما رفته ی همه ما.

محمدی ، سیاست نمی دانست ،نحله و حزب هم نداشت ،جایزه صلح نوبل هم نبرده بود،جایزه قلم و کلید طلای شهری را هم به او نداده بودند ، دبیر تشکیلات و فیلسوف هم نبود ،ولی آیا ....انسان هم نبود ؟ آیا جان دیگران شیرینتر از جان او بود؟

بیایید یکبار از خود بپرسیم !....ما برای چه بدنیا آمده ایم؟

صباحی در این وادی بچرخیم و بچریم و بعد هم اندوخته ای برای میراث خوارانمان؟  یا نه ، شاید هم به سلک و کسوت مشتی بی ناموس و ابن الوقت،که یک روز رادیکال  دو آتشه می شوند وعربده ی حقوق مردم  سر می دهند و یک روز  به مصلحت مانند موش در سوراخ می خزند تا مباد به  نان وروغنشان گزندی بیاید.

بر آنان که محمدی و محمدی هارا به غل و زنجیر کشیدند حرج و حرمه ای نیست ولی این بی خویشتنی ما را سر حدی نیست؟ آیا بیّنه انسانیت تنها به روی دو پا راه رفتن است و بس؟  یا نه ...ما معنای آنیم که گفته؟:

                                        اگر این درنده خویی ز طبیعتت بمیرد       همه عمر زنده باشی بروان آدمیت 

او در گوشه سلول خود جان داد ،ولی آیا زمان آن فرا نرسیده که از خود بپرسیم چرا بهای جان انسانها در این ملک اینگونه رایگان است و بی خریدار....؟

 

" اکنون مرا به قربانگاه می برند

گوش کنید ای شمایان ، در منظری که به تماشا نشسته اید

و در شماره ، حماقت هایتان از گناه های نا کرده ی من فزون تر است!

ورساچی ایرانی

در پی روند کوتاه شدگی ، تنگ شدگی و نازک شدگی مانتوها ، تبدیل روسریها به نوار چسب 3 سانتی متری واستفاده از شلوارک( قدری بلندتر از شورت) به عنوان شلوار که در بسیاری از موارد براحتی و با چشم غیر مسلح میتوان کنتراست لباس زیر خانم ها ی محترمه را از فاصله های دور تشخیص داد نیروی محترم انتظامی دو ماه پیش اقدام به  اجرای طرح عفاف نمود که این طرح با استقبال شدید خانمهای پایتخت مواجه گردید و بسیاری از خانمها با ریختن آب توبه بر سر، ضجه زنان و شیون کنان از نوع پوشش قبلی خود ابراز شرمساری نموده و از ارشاد نیروی انتظامی تشکر کردند.خانمهای پایتخت که پس از این موضوع خانه نشین شده بودند و دیگر هیچ لباس مناسبی برای حضور در معابر عمومی نداشتند از نیروی انتظامی ،صدا وسیما ومجلس…عاجزانه درخواست نمودند که برای آنهاپوشش مناسبی تهیه نماید تا آنها بیش از این مرتکب معصیت نشوند.این در حالی بود که  پیش از آن هزاران پسر و مرد تهرانی که به شدت از طرز پوشش دختران و زنان ناراضی  بوده و به تنگ آمده بودند و آنرا مایه معصیت و به گناه افتادن خود می دانستند ، با تظاهرات، تحصن و بعضا خود سوزی به پوشش نامناسب دختران معترض شده بودند. دستگاههای متولی نیز که تا این حد درخواست مردم برای تعیین پوشش مناسب را گسترده دیدند اقدام به برگزاری یک فشن شو اسلامی با عنوان فشن ریحانه در مصلای بزرگ تهران نمودند. در این فشن طراحان بزرگی از کشورهای صاحب مد دنیا همچون افغانستان، ساحل عاج، سودان، کنگوی برازاویل و دیگر کشورهای صاحب نام دنیا در عرصه مد حضور داشتند. در این مراسم انواع گونیهای منجوق دوزی شده ، شلوارهای کرباسی ، دستکشهای چرمی ،چادر های برزنتی، پوتینهای ایمنی در رنگها و طرحهای مختلف به نمایش در آمد که با توجه به استقبال شدید بانوان تهرانی از این نوع پوششها انتظار می رود به زودی شاهد استفاده از این نوع پوشش در میان زنان تهرانی باشیم.

از میان همه مدلها یک مانتوی کرباسی که زمین را جاروب می کرد و بر سر آستینهای آن نقشهای اسلیمی  ملیله دوزی شده بود به همراه یک سیاه چادر کار عشایر لر  و یک روبنده عربی و یک کفش لاستیکی (گالش)پاشنه بلند به همراه یک جفت دستکش و یک کلاه ایمنی به شدت توجه بازدید کنندگان را به خود جلب کرد و همگان از این ترکیب به عنوان یک ترکیب آرمانی برای پوشش  بانوان تهرانی یاد کردند.

در قسمت لباسهای شنا و استخر ( سوییم ور) نیز یک نوع بیکینی منحصر بفرد که بر روی چادر پوشیده شده و استفاده می شود مورد تصویب وتشویق قرار گرفت.

در بخش دختر شایسته نیز ، یک دختر محجبه که آرایش و نوع خاص سبیلهایش توجه داوران را به خود جلب کرده بود به عنوان " میس ریحانه " انتخاب گردید.