ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

قله

برای یاران دبستانی دربند ، دانشجویان و زنان بی پناه سرزمینم :

"آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند

رفتند و شهر خفته ندانست کیستند

فریادشان تموج شط حیات بود

چون آذرخش در سخن خویش زیستند

مرغان پر گشوده ی طوفان که روز مرگ

دریا و موج و صخره برایشان گریستند

می گفتی،ای عزیز!سترون شده ست خاک

اینک ببین در برابر چشم تو چیستند:

هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز،

باز،آخرین شقایق این باغ نیستند...."

 

فرزندان کدام میهنیم؟

"دیگر گونه مردی آنک،
که خاک را سبز می خواست
و عشق را شایسته ی زیباترین زنان
که اینش
به نظر
هدیّتی نه چنان کم بها بود
که خاک و سنگ را بشاید.
"            احمد شاملو

 


 
وطن مولود کدام قرارداد است ؟ هم وطن کیست؟ هم خون من کجاست ؟ پدر من ، مادر تو کیستند؟ میهن ما، این گربه ی خیمه زده بر قلب کره خاک را کدامین قلم مو اینگونه ترسیم کرده است ؟ ما پسران و دختران کدام سردار کشور گشاییم؟ یا فرزندان کدام زن بی پناه و تجاوز دیده...؟ ضرب شمشیر کدامین جنگ سالار بر فرق بادیه نشین بین النهرینی فرود آمد تا از پس آن امپراتوری ماد و تمدن پارس نطفه بندد؟ چه اندازه خون ریخت تا کمبوجیه و کورش بر عیلام و شوش پادشاه باشند و چه تن ها بر خاک شد تا نقش اشکها و ارد ها و داریوشها بر تنه کتیبه ها  ی  بیستون و تیسفون نقش بندد ؟

ما از چه نژادیم؟ قوم ما کیست؟ فارس؟ عرب؟ یونانی؟ تاتار یا مغول؟  این خاک چند مرتبه عرصه تاخت سم اسبان اسکندر و عمر و چنگیز و هلاکو شد؟ خاک چند شهر و روستا  سوخت و سرند شد تا یک پرچم در اهتزاز بماند ؟ از سر چند انسان مناره بر پا شد ؟ چند کودک و زن به کنیزی رفت و همخوابه سرباز مغول و اسکندر و بنی امیه ....؟

 

رد پای اسب پدران من کجاست؟ سمرقند ...؟ اندلس...؟ ماورالنهر یا مصر؟  شاید برادر مرا جنگجویان صلیبی در انطاکیه کشته اند ...شاید برادر من آن یهودی اشکنازی بود که در کوره های آشوویتس خاکستر شد ...یا همان کودک عربی باشد که در نوار غزه خانه اش را ویران کرده اند ...یا آن سیاهپوستی که در دارفور بر سرش گلوله خالی می شود ...

آیا میهن شایسته پرستش است آنگاه که آن کودک افریقایی تنها به این گناه که میهنش آنجاست نه نانی دارد بخورد و نه سر پناهی که از آفتاب مصونش بدارد ...؟

به رسم کدام قرارداد و با کدامین آرمان انسان نباشد تا خاک باشد؟ خاک بی انسان همان وطن موعود است؟

خیانت کدام پادشاه ، توپخانه کدام قزاق و غمزه کدام نگار ، بر پیشانی  هم سایه تاجیک، قزاق ، افغان ، قرقیز ،  ترکمن و آذری من مهر بیگانه کوبید و میان خانه ما دیوار جدایی کشید؟

آیا جز اینست که ما فرزندان زمینیم؟ جز اینکه میراث مشترک ما این کره خاک است ...؟ پس چرا هموطن من در کوبا نباشد ؟ در ونیز...؟ میان بیابانهای غنا....چرا میهن من به پهنای جهان و به فراخی آسمان نباشد ...؟چرا بر فراز بامهای آسمان نباشم؟ چرا فرزند تمام مادران زمین ..... چرا به رنگ تمام پوستهای جهان نباشم ؟ چرا پلکهایم را بر آبرفت ساحل اقیانوس نگشایم و بر آسمان پر ستاره کویر نبندم؟

آیا روزی فرا می رسد که هندسه کره جغرافیایی را فارغ از مرز ببینم ؟ روزی که وطنم زمین و مرزبانش آسمان باشد....