ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

از بی کسی تا تنهایی

تنهایی احساس خوشایندیست...
احساس وجود خود و احساس اینکه که
آنچنان با خودی که نیازی به دیگر ی نداری.
بی کسی بیماری دل است ؛ و....
تنهایی مرهم آن...

گلد کوست سراب یا واقعیت

دیروز اتفاقی یکی از رفقای قدیمو دیدم 6 سالی میشد که ندیده بودمش کلا هیاتش تغییر کرده بود اون آدم مثبت چند سال پیش حالا شده بود یه آدم بایه قیافه امروزی....اول نشناختمش ....میدونی بعد از 5 دقیقه صحبت اونم بعد از 6 سال صحبت رسوند به کجا؟گلد کوست....هر چند دیگه از اسمش هم حالم بهم می خوره ولی به اعتبار رفاقت سابق نیم ساعتی با هم قدم زدیم و تمام تلاشش رو کرد که به من ثابت کنه این تنها راه و بهترین راه و تمیز ترین راه پولدار شدنه..میدونید چی واسم جالب بود؟یه آدمی که دست کم 18 سال درس خونده اونم درس آمار مدعی بود که این شرکت تا  به حال بیشتر از  اونی که دریافت داشته سود پرداخت کرده...منم بهش گفتم هنگ کنگی ها یا ابله ترین تاجر های دنیا هستن یا خیر خواه ترین اونا!بعد هم اسم چن تا از دوستای سابق رو گفت که همکارشن که به جای تعجب تاسف من رو بر انگیخت!موقعی که خدافظی کردیم داشتم به این فکر میکردم که تا کی ما بهترین سرمایه های مالی و فکریمونو  رو به خاطر سو مدیریت داخلی به تاراج بسپاریم؟تو این 2 ساله شبکه های عنکبوتی مارکتینگ میلیارد ها از سرمایه این ملت گرسنه را به جیب زدند واز سویی با هدف قرار دادن دانشگاهها به عنوان بستر فعالیت بهترین سرمایه های این خاک را به طمع تحقق آرزوهای سرکوب شده شان سرگرم خود نمودند ..
 پر واضح است که بر آیند یک ساختار سیاسی بسته که پیشینه دهها سال دیکتاتوری را یدک می کشد چیزی نیست جز یک اقتصاد بسته و ور شکسته که نه تنها توان اداره یک جمعیت 70 میلیونی را ندارد بلکه به رغم بر خورداری از بزرگترین سرمایه های طبیعی؛ در قعر جدول میزان توسعه یافتگی و همردیف با کشورهایی چون بنگلادش قرار داده است  .
بی شک مادامی که ساختارهای سیاسی و اقتصادی این چنین سیر قهقرایی میپیماید نه تنها هیچ کشور خارجی رغبتی برای سرمایه گذاری به هدف شکوفایی ایران نشان نمی دهدبلکه هر کشور خارجی میکوشد تا برای خود از این لاشه بو گرفته سهمی دست و پا کند و حال بعد از بلوند های اروپایی که همچنان جیبهایشان از پترو دلارهای ایرانی ورم کرده نوبت به کتوله های هنگ کنگیست که خود را در میان صف غارتگران جا دهند .
نا گفته پیداست برایند این چنین مدیریت ضعیفی چیزی نخواهد بود جز سیر صعودی تورم ؛کاهش توان اقتصادی وبالا رفتن نرخ بیکاری. سیلی که ویرانگرلایه قطور ولی نادار جامعه را به درون خود فرو میکشد.
در خوشبینانه ترین نگاه به ساختارهایی چون گلد کوست می توان گفت این چنین ساز وکارهایی هرگز برای اقتصادهایی شکننده چون ایران که هنوز به شهروندانش کوپن و سوبسید ارایه میدهد تعریف نشده هر چند گروهی سود جو نیز از رهگذار این چنین ساختارهایی بر کتف های دیگران سوار شده و به سود های کلانی دست یافتند. 
                                     
                              

در آستانه

باید اِستاد و فرود آمد
بر آستان ِ دری که کوبه ندارد،
چرا که اگر به‌گاه آمده‌باشی دربان به انتظار ِ توست و
 
  اگر بی‌گاه
به درکوفتن‌ات پاسخی نمی‌آید.

کوتاه است در،
پس آن به که فروتن باشی.
آیینه‌یی نیک‌پرداخته توانی بود
 
  آن‌جا
تا آراسته‌گی را
پیش از درآمدن
 
  در خود نظری کنی
هرچند که غلغله‌ی آن سوی در زاده‌ی توهم ِ توست نه انبوهی‌ ِ
مهمانان،
که آن‌جا
 
  تو را
 
  کسی به انتظار نیست.

در محاق!

چند روز پیش داشتم مجله های قدیمی رو می دیدم
یه زمانی واقعا جامعه مطبوعاتی ایران رو به رشد شده بود
سا لهای 77 تا 80یادمه صبحها عصر آزادگان می خریدم  عصرا آفتاب امروز....هفته نامه هم کیان بود....هم آبان...ماهنامه هم پیام امروز...جدا که معرکه بود یه ماه چشم می مالیدم تا پیام در بیاد....حقا که کارشون حرفه ای بود...مجله ها که ورق میزدم همه اون روزا مثله فیلم از جلوی چشمم رد می شد
از انتخابات مجلس 79 گرفته تا کنفرانس برلین تا قتلهای زنجیره ای تا سعید امامی...سعید عسگر ..سعید حجاریان...واااااای خدا 8سال گذشت یه روز که رفته بودم مثله هر روز نشاط بخرم دیدم میز روزنامه فروش خالیه ...فقط جمهوری اسلامی بود و چن تا روزنامه ورزشی ...تا ته قضیه رو خوندم....20 تا با هم
بعدش هم همین روند ...هفته نامه ها ..روزنامه ها..ماهنامه ها ..رسیدن به 90 تا...از هیشکی صدا در نیومد...
میدونید چرا؟چون ما باید تمرین ادب و شکیبایی میکردیم!!!
و من هیچ وقت نفهمیدم چرا همیشه مردم باید ما به ازای تمرین ادب آقایان را بدهند....واز این تونل گذشتیم و امروز به اینجا رسیدیم...اما ما برای رسیدن به اینجا تلاش می کردیم.....؟افسوس که فرصتهایی  راآتش زدندکه ما صادقانه بخشیده بودیم