باید اِستاد و فرود آمد
بر آستان ِ دری که کوبه ندارد،
چرا که اگر بهگاه آمدهباشی دربان به انتظار ِ توست و
|
|
|
اگر بیگاه
|
به درکوفتنات پاسخی نمیآید.
کوتاه است در،
پس آن به که فروتن باشی.
آیینهیی نیکپرداخته توانی بود
|
|
|
آنجا
|
تا آراستهگی را
پیش از درآمدن
|
|
|
در خود نظری کنی
|
هرچند که غلغلهی آن سوی در زادهی توهم ِ توست نه انبوهی ِ
مهمانان،
که آنجا
|
|
|
تو را
|
|
|
کسی به انتظار نیست. |
فقط جمله ی آخرشو گرفتم !!!؟؟؟
دوست عزیز خیلی پیچیده می نویسی