ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

امید

 "نه به روزهای رفته تن داده ام

نه تن می دهم به آینده

به امید کنار توست

که با امروز کنار آمده ام."

 

اهم اخبار

یک قانون قدیمی در ایران میگوید: هر گاه انتظار هیچ چیزی را نداری، دقیقا باید انتظار همه چیز را داشته باشی.

این قانون شکل بسط یافته ی قانون بقای شرایط بند تمبانی در ایران است.

در حالیکه آقای احمدی نژاد مشغول ایراد سخنرانی و مردم مشغول کف زدن و کف کردن ، آقای لاریجانی مشغول بررسی زیر و بالای بسته ی پیشنهادی ،آقای متکی به عادت مالوف مشغول سفر به دمشق، آقای آصفی مشغول تکذیب همه اتهامات وارده و غیر وارده ، اکبر گنجی مشغول کار به شدت مورد علاقه اش یعنی اعتصاب غذا بود به ناگاه چریکهای حزب الله لبنان با نفوذ به خاک اسراییل دو سرباز پروار و گوشتی اسراییلی را برای  شام به بیروت آوردند. از آنجایی که اسراییل به شدت موجود بی اعصابی است و اصلا جنبه شوخی ندارد در پاسخ به شوخی شهرستانی حزب الله همه لبنان را از زمین و دریا و هوا و فضا و خلاصه همه جا به بمب و گلوله بست . از طرفی تنها به این دلیل که لبنانی ها به شدت قیافه شان شبیه ایرانی هاست (یا بالعکس) ونه دلایل دیگر!! اسراییل اصرار دارد که دست ایرانیها در کار است وبس .

 ما هم قبل از آنکه اسراییل به کسی حمله کند می گفتیم حمله اسراییل به سرزمینهای فلسطینی به منزله حمله به همه جهان اسلام است ،چند هفته پیش که اسراییل به نوار غزه و کرانه باختری حمله کرد ما گفتیم حمله اسراییل به لبنان ،حمله به تمام جهان اسلام است، این هفته که اسراییل به لبنان حمله کرد می گوییم حمله به سوریه دیگر حمله به همه جهان اسلام است ! این همه تساهل درتعریف  ازمرزهای جهان اسلام به شدت شگفتی همگان را بر انگیخته است.

از آنجا که افتخار حذف اسراییل از نقشه جهان متعلق به ما و پیشنهاد تشکیل رژیم اسراییل در اتریش، آلمان یا آلاسکا را ما ارائه نمودیم اسراییل به شدت اصرار می کند که جریان سرباز دزدی شروع انتقال مردم اسراییل به آلاسکا یا ... است هر چند سخنگویان حزب الله بارها اعلام کرده اند سربازان را به آلاسکا یا آلمان انتقال نداده اند ولی اسراییلی ها می گویند شما سربازان را به ایران برده اید و ایران به همین روش می خواهد همه جمعیت اسراییل را به آلاسکا ببرد.

در این سوی ماجرا مردم ایران که به شدت از شرایط حاضر هیجان زده شده اند و روند پاک شدن اسراییل از روی نقشه را از طریق اخبار دنبال می کنند برای اطمینان بیشتر به ذخیره سوخت، آب آشامیدنی و ژنراتورهای تولید برق پر داخته اند که اگر خدای نکرده مرزهای جهان اسلام به پشت در خانه ی آنها رسید از گرسنگی تلف نشوند.

 

 

یا کریمها ی تنبل

 "تو دستم را بگیر
خودم برخواهم خاست،
دارد چشمهایم به روشنایی عادت می‌کنند!
یک‌وقتی به تاریکی بَد نگویی،
من یکی ... مسافرِ این راه نبوده‌ام.
.......

آدم یک جایی بالاخره: تَرَق!"

مادر

سُرور با اونکه 50 سال بیشتر نداشت ولی چروکهای روی دست و چالهای روی صورتش از او یک پیرزن 70 ساله ساخته بود.روی دستاش می شد رد داس و زمختی خاک رو حس کرد. 18 سال بود که سرور روی زمینهای مردم کار می کرد ،از وجین کردن و کرت بندی گرفته تا میر آبی و شب بیداری سر زمین. وحالا از بر و روی جوانی دیگر خبری نبود و پوست سفیدش چند رنگ شده بود و دور لبهاش چروک.در مقابل تمام این سالهای بی سایه و پر درد فقط برایش یک پسر مانده بود ، جلیل 17 ساله بود و با مرارت سرور به شهر رفته بود و دیپلم گرفته بودو دکتری قبول شده بود و حالا در درگاه چوبی خانه ایستاده بود تا مادر بدرقه شهرش کند ،پیرزن که قامتش نیم قامت جوان بود سر جلیل را در آغوش گرفت و دستان حنا بسته و زبرش را بر سر جوان کشید ،سرش را بو کرد و پیشانیش را غرق بوسه ،بعد  از پر چارقد بلند ش که تا پایین کمرش بود   گره را باز کرد و اسکناسهای لوله شده را در آورد و آنها را به کف دست جلیل کشید و بعد خودش مشت جلیل را بست ،بعد هم انگشتر ش....گفت :مادر تو درست را بخوان من تا زنده ام نمی گذارم تو سختی بکشی.و جلیل با بقچه و چمدان سوار بر مینی بوس شد و مادر با اشک چشم بر جاده دوخت تا مینی بوس محو شد.
دو سال بعد جلیل بر گوری اشک می ریخت ،پیرزن به بیابان رفته بود تا اسفند جمع کند  و بفروشد که مار دستش را گزیده بود.


....فتبارک الله راس الاسلام

سخت متحیرم از اونکه چرا هر کجای دنیا یکی به یکی دیگه میگه تروریست به ما بر می خوره!  یا قلی به غضنفر میگه مادر به خطا ما امنیت ملیمون به خطر میفته !!!باحاله ها... ! ظاهرا جناب علا الدین بروجردی رییس کمیسیون امنیت ملی بسیار با ضربه حاج آقا زیدان زندگی فرمودند که طی نامه مشروحی مراتب تشکر  وامتنان خود شان را از کله ی جناب زیدان ابراز نمودند.به بخشهایی از نامه توجه کنید:
با خرسندی علاقمندم مراتب احترام و سپاس خود را از دفاع بهنگام شما از حیثیت انسانی و اسلامی خویش در برابر توهین ظالمانه و "تهمت بناحق یکی از اعضای تیم رقیب در مسابقات پایانی فوتبال جام جهانی را به شما اعلام نمایم." 
در ادامه جناب بروجردی که گویا تمام قدرت اسلام و مسلمین را در کله ی مبارک و متبرک جناب زی زو متبلور دیده است اینچنین می نویسد:


"عکس العمل منطقی شما از این منظر بسیار قابل توجه است که اولا یک مسلمان نه تنها تروریست نیست، بلکه شعار اصلی او که سلام است، بمعنی صلح است که روزانه صدها میلیون مسلمان آن را اعلام می‌کنند و ثانیا بازیهای جام جهانی صحنه همدلی و همبستگی میان کشورها و ملتهاست که به هیچ وجه نباید به شعارهای غلط و اتهامات ظالمانه آلوده شود"


 از مطالب بالا می توان به صورت کاملا منطقی به این نتیجه رسید که جناب علا بروجردی یکی از نشانه های بارز اسلام و مسلمین را کله زدن به  آبگاه کفار(به معنی صلح وسلام) آنچنان که لوزالمعده شخص توهین کننده به حلقش منتقل شود می دانند..
اکنون جالب اینجاست که آقای زیدان هنوز خود ابراز نکرده اند که آقای ماتراتزی چه واژه ای به ایشان لقب داده اند و آقای ماتراتزی هم گفته اند هرگز واژه تروریست را به کار نبرده اند و افراد متخصص ناشنوا نیز اعلام کرده اند ماتراتزی مادر و خواهر زیدان را روسپی خطاب کرده است(یه چیزی تو مایه های فحش خوار مادر )و خود ماتراتزی هم گفته که به خواهر و مادر زیدان توهین نکرده بلکه به همسر زیدان توهین کوچکی کرده است(!).حال از دو حال خارج نیست یا جناب بروجردی از فاصله 8هزار کیلومتری به ابزاری مجهز بوده که شنیده ماترتزی به زیدان گفته مسلمان تروریست  یا احتمالا دوست داشته چنین چیزی بشنود !یا با توجه به مهارت در لبخوانی و تسلط به زبانهای فرانسه و ایتالیایی و... از طریق حرکات لبها پی به  ماهیت توهین ماتراتزی برده است یا  در شق دوم از ناسزای منسوب به همسر زیدان به عنوان توهین به ناموس اسلام و مسلمین به خشم آمده است ودر جهت دفاع از عرض اسلام نامه ی فوق را منتشر ساخته است.احتمالا در چند روز آینده به سبب توهین ایتالیا به مسلمانان شاهد تغییر نام اشیا با پسوند ایتالیایی خواهیم بود از جمله بستنی ایتالیایی به بستنی گل محمدی یا بستنی زین الدینی ..... یکی از پیشنهاد های مطرح شده دیگر ساخت تندیس زین الدین زیدان در حال کله زدن به ماتراتزی و نصب آن در یکی از میدانهای اصلی تهران و نامگذاری آن به نام میدان "صلح و دوستی " می باشد.

  

یادبود

۱۸تیرماه سالگرد دزدیده شدن ریش تراش دانشجویان در خوابگاه کوی دانشگاه  تهران توسط ستوان سوم " اروجعلی ببر زادهرا گرامی می داریم .