ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

پای منبر رسانه ی ملی

اخیرا تلویزیون سیاست مجموعه سازی خود را بر روی نوعی ساختار مشخص متمرکز کرده است . مجموعه هایی که آشکارا جانمایه هایی مشترک دارند و در پی القا نوعی تفکر خاصند. این مجموعه ها که سال گذشته با سریال پر سر و صدای " او یک فرشته بود " آغاز شد ، امسال با مجموعه های تازه طیف وسیعی از بینندگان را به خود مشغول کرده است.

حقیر آنچنان در تکاپوی پیگیری سریالها نیستم ، لیکن هر سال در ایام ماه رمضان به تناسب زمان هر از گاه یکی از سریالهای پر رنگ ولعاب وطنی را می بینم . آنچه امسال پنهان و آشکار در این مجموعه ها مشهود است ،بهره جستن این سریالها از یک تعریف مشترک ، یا به نوعی فرمایشی شدن سناریوی آنهاست. چیزی که من آنرا نوعی نوحه یا موعظه خوانی به شکل نمایش یافته ی آن تعبیر می کنم.

با کمی دقت در می یابیم که تمامی این مجموعه ها می کوشد نوعی جنگ خیر و شر را به تصویر بکشد و با بهره کشی از جذابیت این پیکار طبیعی ضمن سر پوش گذاشتن بر ضعف قصه ، مطامع خود را پیگیر ی کند. زبان مشترک این سریال ها مجادلات انتزاعی شیاطین انسان نما در قالب کلاه بردار، نزول خوار، ربا خوارو... با فرشته های انسان نما در قالب کسانیست که اغلب سیمای مذهبی از آنها تصویر شده است.

صرفنظر از بررسی موردی این سناریوها ، اجماع این نوشته ها می کوشد با ایجاد فضاهای قطبی ، همانند هملت ، تصویر مطلوب نویسنده از موضوعات اجتماعی را به خورد مخاطب دهند.

نمایی که عمدتا در آن انسانهای نیک قائل به رعایت آموزه هایی خاص و در تقابل آن اهریمن ها، غیر مقید به ارزشهای تعریفی و تبلیغی هستند. این نوع القا جهت گیرانه که عمدتا با نوشتارهایی سطحی و معلول انگارانه همراه است تلاش می کند ضد قهرمانها را موجوداتی ماورائی معرفی کند و این واقعیت را کتمان کند که غالب این اهریمنها مولود بخشی از آموزه های تعریفی – تبلیغی هستند. جامعه ای مزورانه و ریا کارانه بی شک نتیجه مستقیم مرز بندیهای اجتماعی از قبیل درجه یک و دو دانستن شهروندن است که بسیاری بر آن پای می فشارند.جامعه ای مملو از ناسازگاریهای اقتصادی و اجتماعی از کلاهبردار و کلاش گرفته تا قاتل و خائن ، بیش و پیش از آنکه به ذات و نهاد انسانها وابستگی داشته باشد یک رستنگاه اجتماعی دارد . اگر قانون شکنی وجود دارد ،ضمن آنکه می بایست  خاطی را تخطئه کرد  می بایست زمینه های اجتماعی بروز و ظهور نابهنجاری را مو شکافانه بررسی نمود .

به عوض آنکه آسمان وریسمان به هم ببافیم تا وانمود کنیم با چند رکعت نماز خواند ن همه ی اهریمن ها اصلاح و در پایان ماه رمضان همه ی متخلفین تواب می شوند، نگاهی عمیق داشته باشیم و از ابراهیم و نمرود کردن آرتیست ها بپرهیزیم.

تزریق تفکرات هدف به مخاطب عام این سریالها هدفیست که تا اندازه زیادی تلویزیون به مدد بافتن تار و پود قصه به شیرینی های عامه پسند به آنها نائل آمده ، ولی آیا بهتر نیست به جای تحمیق افکار بینندگان ، رسانه ای با این طول و عرض و با صرف هزینه های چند صد میلیاردی از خزانه ملت اندکی به ریشه های آسیبهای اجتماعی و خاستگاه آنها بپردازد؟

حرمت بودن

زن از همان روز اول که ناگزیر شد چوب حراج  به تنش بزند این قانون را می دانست که "روسپی نباید عاشق شود"

کافی بود بقیه بفهمند که فلانی عاشق شده تا همه پسوند نامش واژه خراب را اضافه کنند.

زن تا صبح همه آوارگی ها و همه گرسنگی کشیدنهایش را  با چاشنی سیگار مرور کرد  . صبح که از تخت پایین می آمد  به پولهای بالای سرش نگاه کرد ،آنها را برداشت ، شمرد و سر جایش گذاشت.دست در کیفش کرد و گلهای خشک شده را که لای دستمال پارچه ای سفید بود کنار پولها باز کرد و رفت...

...مرد هنوز خواب بود. 

قصه عاشقی

 یه رفتگر جوون عاشق یه دختری شده بود.

دل به دختر گفتن رو  هم نداشت.

فقط صبحها کوچه دخترک رو از بقیه ی کوچه  هاتمیز تر جارو می کرد.