ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

سمفونی رنگها

 
                                 

خونت را شرابی ساختند
سرخ تر از همه رویاهایی که بی تو گذشتند
سرخ تر از همه آن قدمهایی که تو برداشتی و کسی باران را به خاطر نیاورد
بیا با هم بخندیم
بیا با هم،در همین گوشه از دنیا که فقط مال من و توست
لحظه ای
فقط لحظه ای تنها باشیم

رقص گریه

دیشب داشتم live8 رو میدیدم بزگترین کنسرت تاریخ به نفع گرسنگان آفریقا....اون بالا نوشته بودن :آدمای توی یه اتاق هم میتونن سرنوشت دنیا رو عوض کنن...ما میتونیم تاریخ رو تغییر بدیم...آفریقایی بشکن میزدن دقت کردم دیدم دارن به انگلیسی میگن تو فاصله یک بشکن یه کودک تو آفریقا میمیره...
                               

صبح بخیر جناب خاتمی!

ببینید:
آخ که زور داره!آخ آدم میسوزه خاتمی بعد از ۸ سال تو همین ۱ماهه میخواد<< ریشه فتنه را بخشکاند>>هیییییییییییییا !!!!!کی میره این همه راهو...بابا یواش تر بذار ماهم برسیم

کولی! به حرمت بودن

 

کولی! به حرمت بودن, باید ترانه بخوانی
شاید پیام حضوری, تا گوشها برسانی
دود تنوره ی دیوان, سوزانده چشم و گلو را
برکش ز وحشت این شب, فریاد اگر بتوانی
هر دیو شیشه ی عمرش, در بطنِ ماهی سرخی
ماهی شناور آبی, کِش راه و رخنه ندانی
هر دختری سرِ دیوی, بنشانده بر سرِ زانو
چونان که کنده ی هیزم, برشِمش نقره نشانی
دیوانِ تشنه ی یغما, زان دختران پریسا
بردند از رخ و از لب, برد و عقیقِِ یمانی



کولی! به شوق رهایی, پایی بکوب و به ضَربش
بفرست پیک و پیامی, تا پاسخی بستانی
برهستی تو دلیلی, باید ضمیر جهان را
نعلی بسای به سنگی, تا آتشی بجَهانی
اعصارِ تیره ی دیرین, در خود فشرده تنت را
بیرون گرا که چو نقشی, در سنگواره نمانی



کولی! برای نمردن, باید هلاکِ خموشی
یعنی به حرمتِ بودن, باید ترانه بخوانی...