ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

تو ، ای زن ای زن جوینده ی راه چراغی هم به راه من فراگیر

گاهی وقتی در خیابانهای تهران که قدم میزنم متوجه نسبت قابل توجه زنان ودختران به مردان می شوم.
آمار رسمی هم حکایت از تفاوت فاحش تعداد زنان و مردان در یک بازه سنی مشابه دارد.این نسبت کمی در کنار افزایش سطح آگاهیهای زنان به دلیل تحصیلات آکادمیک زنان ایران رامی تواند وارد مرحله تازه ای در تاریخ سازد.
سالها مرد ایرانی با زیر شلواری سیاه وسفیدش؛بدن عرق آلود ودستان بزرگش فرمانروای بی چون و چرای خانه بوده.مرد ایرانی معنای نان؛محبت ؛امنیت وگاه سایه ترس را به همراه داشته است.اما آنچه واضح است درست یا غلط مرد ایرانی از گذشته و همچنان هم وظایف بیشتری داشته هم اختیارات بیشتری.
شاید اینجا فرصت مناسبی برای جراحی چرایی قدرت و قوت مرد در تاریخ ما نیست ولی یک دلیل کلی میتوان بر شمرد که روحیه تجاوز کارانه مرد ان در کنار ناتوانی و عدم آگاهی زنان این گذشته وحال رابرای آنان ومردان ساخته است.هر چند مرد این اجازه را به زن نبخشید که از پستوی خانه دورتر برود ولی زن نیز هرگز در اندک فرصتهای دست یافته نتوانست و نتوانست این کفه بی عدالتی رابه سوی خود متمایل سازد.شاید اگر زن ایرانی با اندکی تعقل و تفکر تنها سعی می کرد از معدود اختیار خودش که همان تربیت فرزندان خویش بود استفاده کند دیگر نسل بعدی آنچنان دچار و درگیر انجماد فکری نمی شد.زن ایرانی نتوانست.زن ایرانی نیندیشید.
بر خلاف دیگرانی که می گویند زن درست همانند مرد است من اعتقاد دارم زن هرگز نمی تواند مانند مرد باشد
زن ؛زن است.یک مخلوق متفاوت .چه لزومیست که زن برای اینکه ثابت کند مساوی مرد است هر کاری را بکند که مرد می تواند انجام دهد.بی شک این معنای مساوات نیست.وجه برتری انسان نسبت به حیوان قوه تقکر اوست واگر هم انسانی بناست با همنوع خود قیاس شود بی شک قوه تعقل اوست که باید میزان قرار گیرد.قصدم از آنچه گفتم این نیست که یعنی تسلط مردان در تاریخ لزوما معنای اندیشه برتر آنان است .
فکر کنید!سالها زنان ایرانی پیچیده در چادر و روبند وروسری و....در تاریکی پستوها و اندرونی ها تنها بچه می زاییدند .تفریحشان این بود که عصر ها دور هم جمع شوند و از مسایل مبتلا به خود حکایت کنند همین و همین.
کمتر ازهشتاد سال پیش چادر و روسری از سر زن ایرانی برداشته شد .حکومت تلاش کرد زن را به جامعه بیاورد زن چه کرد؟ از این فرصت پنجاه ساله چه حاصل شد؟ آگاهی؟ حضور؟ نتیجه اش چه شد؟
شد تربیت نسل کلاه مخملی ها و جاهل ها....
در این نزدیک به سه دهه اخیر که ایران وارد شرایط تازه سیاسی گشته زن ایرانی به معنی عام چه تلاشی برای زایش فرهنگ سازنده کرده؟ این را بدانید که پدران و برادران و همسرانتان که این گونه بی محابا حقوق "زن"را لگد کوب می کنند تربیت یافته دامان زنانی همچون خود شما بوده اند.

گاهی فکر میکنم که به اصطلاح پیشرو ترین تشکلهای دفاع از حقوق زنان بزرگترین کارشان این است که گلویشان را پاره کنند و به هر چه موجود نر در دنیاست بد و بیراه بگویند.
چرا زنان به اصطلاح آگاه ما هرگز به این فکر نکردند که فاصله شعارهایشان را باید با میانگین جامعه کاهش دهند تا آن را خریداری باشد.چرا فکر میکنید که آن زن روستایی در فرسنگها دورتر هم زبان شما را می فهمد؟از کجا که مطالبه شما مطالبه او باشد؟
چرا باور زن مدرن امروز ما این است که توانایی و قدرت خود را تنها می تواند در بیرون خانه بجوید؟چرا دیگر صرف وقت برای تربیت فرزند را کاری بیهوده می داند ؟اینجا دیگر بام اندیشه مدرن است؟
شاید اگر میتوانستیم این باور را در خود قوت بخشیم که توانایی بزرگ آن است که با فداکاری خویش فرزندان خود ودر مقیاس بزرگتر آینده ای را از دوزخ حاضر نجات بخشیم همیشه در ذهن تاریخ می ماندیم.


نظرات 1 + ارسال نظر
علی هنری چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 14:06 http://sarsar.blogsky.com

بسیار عالیست. نمونه کامل نقد از درون.
متاسفانه همسران، مادران و خواهران ما بر سر دوراهی ها راه ساده تر را انتخاب می نمایند. زنان باید راهی را برگزینند که آنان را به سربلندی، غرور و برابری انسانی رهنمون شود هر چند این راه دشوار باشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد