ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

سقوط

خانوم ! ببخشید ، عجب صندوق عقبی دارید! حتما از هاچ بک گرونتره…..

دختر بی اعتنا به راهش ادامه می ده …ولی طرف دست بردار نیست .

خانوم ! ما که حرف بدی نزدیم داریم قیمت می گیریم .

پسر هیکل چاق و بی قواره ای داره ،  با یه شکم گنده ،درست مثله چک نقد کنهای بازارتیمچه . پسر سرعتش رو زیاد می کنه با دست می زنه به پشت دختر و می گه باید دید روی تخت چیکاره ای……

 

 

خشونت کلامی با زنان در کوچه بازار، که گاه جنبه آزار و توهین فیزیکی نیز پیدا می کند در کشور ما سابقه ای بس طو لانی دارد . اگر فیلمفارسیهای دهه 40 و 50 موسوم به "فیلمهای آبگوشتی "را دیده باشید دریافته اید که اغلب سناریو ها بر مبنای متلک گویی یا اساعه ادب جاهل های زیر بازارچه به معشوق قهرمان قصه است .

یک تحقیق میدانی را مطالعه می کردم پیرامون همین آزارهای خیابانی نسبت به دختران، در نتیجه تصریح شده بود بیش از 65% دختران مورد مطالعه دست کم یکبار درروزدر خیابان مورد آزار و توهین افراد ناشناس قرار می گیرند.

تردیدی نیست که زبان محاوره امروز ما مملو از کلمات قبیحه است ،کلماتی که ازاستمرار استفاد ،دیگر قبح سابق رادارا نیست . وای بسا زبان محاوره بخشی از دختران به دلایل مختلف از جمله ارتباط با پسران ،سراسر کلمات رکیک پو شانده است . اما بحث حاضر پیرامون این واقعیت است که به دلیل سقوط بیش از اخلاقیات در جامعه امروز ما، که داعیه ارزشمداری نیز دارد به هیچ وجه من الوجوه امنیت شنوایی برای زنان و کودکان وجود ندارد

 

. تقریبا محال است که از خیابانی عبور کنی و الفاظ رکیکی که جوانان عابریا رانندگان مسافر کش – ( به فضل  تدابیر مدیران فرهنگی و پویایی فرهنگی جا معه ، مسافر کشان یکی از هسته های فرهنگ ساز در جامعه امروز ما گشته اند) یا بچه های دبیرستان نسبت به یکدیگر حواله می کنند نشنوی . تازه اگر خوش شانس باشی و احیانا دختر و زن نباشی که در آنصورت شنیدن هر واژه و از دهان هر کسی دیگر غریب نخواهد بود.

چندی پیش کتابی از بهروز گرانپایه می خواندم که بررسیهای موردی انجام داده بود در خصوص فرهنگ عمومی، در جایی نوشته بود: برای شناخت هر قوم و قبیله ای و ایل و طایفه بایستی فرهنگ عامه یا فولکلور آنرا مطالعه کرد . این مطالعه ما را به بسیار ی از نکات دقیق ادبی ، اخلاقی ، اجتماعی و دقایق اندیشه های آن ملت رهنمون می کند. هر چند هیچ گاه برای ما این بخت وجود نداشت که از یک بررسی دقیق آماری و علمی در خصوص پدیده های اجتماعی بر خوردار شویم ولی آنچه ملموس و مبرهن است آن است که جامعه امروز ما به هر لحاظ و از جمله به لحاظ ادبیات گفتاری یک جا معه بیمار است . سالها پیش معلمی داشتم که می گفت برای ما آنچنان در باره فساد اخلاقی غرب در بوق کرنا کرده بودند که ما موقعی که پایمان به فرودگاه رسید انتظار داشتیم که چند روسپی به استقبالمان بیا یند ولی نه تنها واقعیات این نبود بلکه در آنجا کافی بود کسی به شخصی توهین کلامی یا همان متلک- که در ادبیات گفتاری مملکت گل و بلبلمان از احوالپرسی رایجتر و جنبه تفریح دارد-کند که در آنصورت دادگاه به دلیل اعمال مجرمانه حتی تا چند میلیون دلار طرف را مورد پیگیری قرار می داد.

به هر روی فرهنگ به عنوان دستاورد معرفتی و فنی انساندر همه جوامع «عام » است ولی این عام بودن ان هرگز نباید به بهای اضمحلال و سقوط آن تمام شود . لحظه ای تامل کنید ! این سرزمین هفت هزار سال تاریخ مکتوب دارد . نزدیک به 14 برابر امریکا . یعنی تقریبا کهنسال ترین فرهنگ جهان . حال ببینید این فرهنگ امروز در چه منجلابهایی گرفتار آمده است .رمز بقا و پایداری یک فرهنگ مواریث آن فرهنگ است. جوانانی که کوروش و داریوش و نادروزردشت و ابومسلم  را از او پنهان کرده اند خرده ای بر او نمیتوان گرفت که چرا مدل کردار و گفتارش شبیه بار فروشان خیابان مولوی وسبزه میدان شده است.

 

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 23:42 http://www.memento-az.persianblog.com/

سلام دوست عزیز.به مطالب جالبی اشاره فرمودید.این که بعضی راحت الفاظ رکیکی را به کار می برند درد خیلی بدیه و لی من یه عرضی دارم نمی دونم اعتقادات شما چجوریه ولی فکر می کنم اگه دختر خانومای محترم خودشون شخصیت خودشون و حفظ کنند و با یه پوشش مناسب بیان تو جامعه آیا کسی اجازه اینچنین بی حرمتی ها را به خودش میده؟
بد نیست سخن بسیار زیبای چارلی چاپلین به دخترش ژرالدین را اینجا بنویسم: (دخترم هیچ چیز . وهیچکس در این جهان نیست که شایسته آن باشد که دختری ناخن پایش را به خاطر او عریان کند؛ برهنگی بیماری عصر ماست، و من پیر مرد شاید که حرفهای خنده آور ؛ می زنم اما به گمان من تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست می داری) در پناه حق پاینده باشید.

ندا پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 20:16 http://nena.blogfa.com

راستش من خیلی وقته که از خیابونا رد نشدم

شیدا دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 15:40

نمی دونم اونی که اولین نظر رو نوشته خانومه یا آقاست ولی احتمالا آقا باشه.در هر حال براش متاسفم.ولی نه واقعا اینطورنیست.ای کاش تو هم یک بار مورد آزارواذیت و به قول امین عزیز : (خشونت کلامی) .قرار می گرفتی آن وقت می فهمیدی که (هرقدردخترخانومای محترم خودشون شخصیت خودشون و حفظ می کنند و با پوشش مناسب میان تو جامعه باز هم خیلی ها اجازه اینچنین یا حتی اونچنین بی حرمتی ها رو به خودشون میدن)
ای ...کاش ...یک زن بودی...ای کاش........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد