ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

قصاب

مرد نعره کشید:

گه خورده ...دختره پتیاره...یه بار دیگه با این پسره دیوث حرف بزنه سرشو مثه بزغاله می برم..

بعد با تیغ شروع کرد به تمیز کردن قپه وافورو گشاد کردن سوراخ روش...

مهری5 سالش بود که باباش مرد ، بعدش هم ننش( حاج بانو) شوهر کرد به قاسم قصاب .مهری خاطرات کودکیش پیوند خورده بود به بوی تلخ تریاک و لگد مال شدن مادرش زیر دست وپای قاسم. وقتی هم مهری یه کم بزرگ شده  بود دستهای سیاه قاسم که بوی دنبه و عرق می داد مدام با بدن مهری که تازه گل داده بود ور می رفت .

مهری زانوهاشو بغل کرده بود و اشک تمام صورتشو پوشیده بود ...

قاسم داد زد: آی ...ده بیا بیرون بیا تعریف کن پیش کیا خوابیدی ؟ بیا ...پفیوزم اگه نکشمت....

مهری همچنان کف آشپزخونه نشسته بود، سرشو که آورد بالا ساطور قاسم رو دید که به دیوار آویزونه دیگه نتونست تاب بیاره ..پاشد ساطور رو که روی دستش یه شلنگ قرمز کشیده بودن رو برداشت اونو تو دستش محکم کرد و به سمت اتاق رفت ...قاسم پشتش به اون بود و کله طاسش زیر نور زرد اتاق برق می زد ..تمام فضای اتاق رو بوی قند سوخته و تریاک پر کرده بود ...

مرد نعره زد :د بیا مادر قحبه ....هنوز حرف از دهن مرد بیرون نیامده بود که مهری ساطور رو بالای سرش برد و با فریاد  روی گرده قاسم پایین آورد ...و یکبار دیگر ...و بار دیگر ....عرقگیر سفید مرد غرق خون بود و هیکل بزرگش بروی منقل پهن شده بود....

صورت مهری را خاکستر و قطرات خون پوشانده بود...

نظرات 3 + ارسال نظر
شازده خانوم پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 00:11 http://shazdekhanoom.blogsky.com

خیلی زیبا بود و قابل تصور و جذاب.
بیچاره مهری ها ...نمیدونم چند قرن باید زنهای ما فلاکت بکشن.
دیروز زن یکی از همکارامون (که البته خیلی هم در محل کار بزدله ولی در خونه شیره) بهش زنگ زد و ازش برای بردن بچه ها به پارک اجازه گرفت.این برای زنی که خودش استاد دانشگاست واقعا جای تاسفه.

شازده خانوم پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 00:18

این پست اس ام اس خیلی جالب بود.این بلا یه جور دیگه سر من اومد که ساعت ۳ نصفه شب یه چیز اومد که:hi.what ar
u doing?can u do it همین طوری گیج و ویج بودم که یعنی چی؟بعد پشت سرش یکی دیگه امد که شرمنده اشتباه فرستادم اینجا ساعت ۱۲ هست .امیدوارم که بیدار نشده باشی.
هرچی فحش بود نثار دوستم و رومینگ بین الملی کردم که ازاونور دنیا هم خط میده .

مونا جمعه 26 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:29 http://dareghali.blogspot.com

سلام
چقدر تلخ بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد