ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

معجزه هزاره سوم

فرض کنید شما رفتید فروشگاه که داروی نظافت بخرید{ چون بکار بردن بسیاری از واژگان از جمله واجبی در ایران تابو محسوب می شود کلمات جایگزین خلق شده است که بعضا گویا نیز نمی باشد بنابراین خواننده ممکن است داروی نظافت را با خمیردندان اشتباه بگیرد که عواقب مصیبت باری در پی خواهد داشت} یک اسکناس 200 تومانی روی پیشخوان می گذارید و در حالیکه احتیاط می کنید کسی اطرافتان نباشد یواشکی به فروشنده می گویید : آقا لطفا یه دوا بدین! فروشنده می پرسد از کدوما می خوای؟ می گید از همون 200 تومنیا فکر کنم مارکش برگریزانه! فروشنده یه جعبه کوچک روی پیشخوان می گذاره و میگه اینم برگریزان ولی 200 تومن نیست 400 تومنه !با تعجب می پرسید اِ ! این که تا ماه پیش 200 تومن بود ...فورشنهده میگه بعــــــله ! اون ماله ماه پیش بود ! ننه بزرگ منم ماه پیش بسکتبال بازی میکرد ...اما الان 400 تومنه ... اگه می خوای ارزون بخری برو دم خونه آقای احمدی نژاد ...اونجا ارزونتره...

لابد دریافتید که راه حل بالا در راستای سیاستگذاری اقتصادی رییس جمهور در جمع خبرنگاران و در پاسخ به پرسش آنان در مورد قیمت نجومی گوجه فرنگی بود . وی دست مافیای گوجه فرنگی را کوتاه و خبر از عرضه گوجه فرنگی ارزان در " میدون دم خونه شون " داد. از جمله راه حلهای عملی دیگر در زمینه سیاست خارجی و حل بحران خاورمیانه پیشنهاد انتقال اسراییل به مکانی در اروپا ، کانادا یا آلاسکا بود که باعث حیرت بزرگان دیپلماسی گردید و بلافاصله پس از آن دولت اسراییل تخلیه مردم را آغاز و به آنها توصیه نمود که با همراه داشتن لباس گرم ، چراغ والور و بیسکوییت برای مسافرت و اقامت در آلاسکا آماده گردند.

اما از همه اینها مهمتر اظهار نظرهای آقای رییس جمهور در سفرهای پرشمار استانی است سفرهایی که در حالیکه برخی آگاهان از هزینه های نزدیک به 100 میلیارد تومانی آن در سال گذشته سخن می گویند برخی نزدیکان رییس جمهور هزینه هر سفر را بین 1 تا 2 میلیون تومان تخمین می زنند . اگر از سود و زیان این سفرها چشم پوشی کنیم سفرهای استانی برای رییس جمهور یک چیز داشت و آن یک کمد مملو از لباس بود کمدی که یادآور خاطرات" تیریپ " های مختلف رییس جمهور بود . تیریپ کردی ، تیریپ لری، تیریپ عشایر ، تیریپ عرب، تیریپ بسیج، تیریپ رفتگر، تیریپ تکواندکار، تیریپ فوتبالی و.... برای آقای رییس جمهور آرشیو کاملی از لباسها را ساخته بود، کمدی که دیگر برندهای معروف لباس همچون آرمانی و ورساچی به آن رشک می برند. رییس جمهوری که توانسته بود نوعی کاپشن را برای همیشه در تاریخ به نام خود ثبت کند ...کاپشن احمدی نژادی.

سوای کمد پر وپیمان رییس جمهور ، او در سفرهایش برای مردم همه جا از جمله کبودر آهنگ ، عجب شیر، طارم سفلی، شول آباد و کمیجان از فرایند غنی کردن اورانیم ، کیک زرد و به راه انداختن سانتریفیوژ ها گفت و از افسانه بودن هولو کوست و مردم به عوض کامیون کامیون نامه می نوشتند و از او شغل ، مسکن می خواستند . اما از سفرهای استانی رییس جمهور از 2 تای آنها نمی توان گذشت یکی گیلان و دیگری فارس . رییس جمهور که بر سبیل عادت در مواجهه با مردم هر شهری ابتدا به حافظه خود رجوع می کرد این بار شور بختانه به رشت رفته بود و در نتیجه اولین چیزی که به ذهنش رسید لابد لطیفه های رشتی یود . او در جهت استمالت از مردم گیلان در جمع نخبگان و برگزیدگان شهر رشت بر گمانه های مربوط به زنان گیلانی خط بطلان کشید و ابراز نمود فعالیت زنان گیلانی در تمام عرصه ها همراه با نجابت و حفظ متانت بوده است .این موضع شفاف و به موقع آنهم در جمع مردان گیلانی موجی از شادی و محبوبیت را برای رییس جمهور به ارمغان آورد و همگان بر موقعیت شناسی او احسنت گفتند. در دیگر سفر استانی اخیر رییس جمهور ، او که در برابر موج ابراز احساسات مردم هیجان زده شده بود در اقدامی روستای خسرو و شیرین را از آباده به اقلید ضمیمه کرد که در نتیجه به محض خروج رییس جمهور مردم 2 شهر با بیل و کلنگ و داس و چنگک به سوی هم حمله ور شدند که با تلاش نیروهای انتظامی و اعلام حکومت نظامی پس از یک هفته آرامش به شهرها بازگشت.

از دیگر تخصصهای رییس جمهور ، تخصص در دلجویی و آرام نمودن مخاطب عصبانی یا نیازمند است به طور مثال در هنگامی که رییس جمهور به دانشگاه امیرکبیر رفته بود و دانشجویان با فریادهای  معترض خود کم مانده بود سقف  سالن را پایین بیاورند در پاسخ به فریادهای آنان در خصوص  وضعیت دانشجویان ستاره دار که منع از تحصیل گردیده اند به دانشجویان 3 ستاره درجه ستوانی و به دانشجویان 2 ستاره درجه ستوانسومی اعطا نمود که نقش بسزایی در آرام نمودن جمعیت حاضر و محبوبیت وی داشت .از اقداماتی از این جنس نیز چندی پیش در حالیکه زن میانسالی با در میان گذاشتن مشکل خود و اینکه مجبور است برای رسیدن به کارخانه ای که در آن کار می کند مسافت بسیاری را پیاده راه بیاید با خنده به او گفت " میخوای بگم کارخونه رو بیارن دم خونتون؟ " این نوع راه حلهای فی البداحه و عملی که همگی به نوعی دکترینی در اداره کلان اوضاع می باشد شاید باعث شده بر روی کله بسیاری از ایرانیان اسفناج بورانی سبز شود ولی همین اقدامات خلق الساعه نوعی پیگیری را در ایرانیان بوجود آورده است آنچنان که همه آنها دست کم  برای جنبه تفریح آن هم که شده به مطالعه اوضاع می پردازند.

مراسله نمره ۱۲۳/۹ در جواب متحد المآل نمره ۱/۳۰۸

ضمیمه :ورقه راپورت

مورخ 20/2/10

وزارت داخله

حکومت علیه طهران

امنیه ایالتی

 

از امنیه قریه ونک و بلوکات شمیران به مقام منیع سر کلانتر طهران در باب اوضاع امنیت عمومی.

 

در تعقیب مرقومه محترمه نمره308 /1 حضرتعالی دامت شوکته راجع به اوضاع پریشان البسه رعایا علی حده وضع جامعه اناث در شوارع و طرق عمومی و لزوم رسیدگی بالفور به اوضاع موصوف، ضمن عرض پوزش در تاخیر عرض جواب به علت دیر رسیدن راپورت از بلوکات ؛اینک اطلاعاتی در باب امریه آن مقام جلیله تحت نمره فوق معروض می دارد.

معروضم بلوکات تحت الامر حقیر بواسطه آنکه به لحاظ نمره ی بلدیه از محلات اعیان نشین است و اغلب اشراف و متمولین ساکن بوده که بعضا فرنگ رفته نیز می باشند به واسطه استعداد مالی؛ استطاعت ابتیاع البسه خارجه را دارند و در اولادشان نیز تمایل به جامه فرنگی زیاد است که همین ها اغلب خود را به سر و ظاهر آکتورهای فرنگی درست می کنند. بخشی از ساکنین بلوکات تحت پوشش نیز از مهاجرین دهات اطرافند که تا چندی قبل به فعل فلاحت و حشم داری و چوپانی اشتغال داشته اند لاکن چون ملک آنها در طرح ارباب رعیتی قرار گرفته یا بر سر احداث جعده ،پول هنگفت بدستشان رسیده ؛ اتومبیل سوار شده اند و از طریق لاقیدی فرنگی ها تبعیت می کنند.با عنایت به دشواری فعل و عمق نابسامانی خاصه در فلکه محسنی ، شارع جردن و عمارت اسکان که تقرییا اناث کشف لباس کرده اند و با پوششهای تنگ وچسبنده و نازک و تمبانک و گالشهای رنگین موجبات تحریک عابر نامحرم را  مقدمتا فراهم و بعضا فعل را به جاهای نامناسب می کشانند ، ارباب جمعی این امنیه در چندین مکان خاصه در شوارع فوق الاشاره مستقر و حسب الامر به توقیف متخطی اهتمام نمودند.

حسب نظر آن مقام مبارک در مورد شیوع فساد در مملکت به واسطه برهنگی نسوان در کوی و برزن ، چندین ده زن و دختر از شوارع عمومی جمع آوری و اغلب به امنیه انتقال یافتند که کثرتا یا چارقد مناسب نداشتند ، یا تمبانشان کوتاه بوده یا امنیه چی بند پستان بندشان را رویت کرده بود لهذا آنهایی که اوضاعشان به غایت اسفبار بود توقیف شدند که اغلب با کولی گری و غربتی بازی سعی در امتناع سوار شدن به اتومبیل امنیه داشتند که با ضرب چماق قانون ناچار به متابعت شدند .بعضا هم ضعیفه ها با عشوه گری وطنازی و گاه با تطمیع و اغفال برخی امنیه چی ها ی ضعیف النفس از چنگ قانون خلاص شده بودند که به محض وصول راپورت ؛خاطیان خلع درجه ودر سرداب امنیه به فلک کشیده شده و قپان بند شدند. حسب فرمایش پس از انتقال موقوفین و اخذ تعهد ، اولیای اناث معلوم الحال به امنیه احضار و آنها جهت تحویل اولاد خود با تمبان و شلیته ی یدک به امنیه مراجعه نمودند که مضاعفا از ایشان نیز اخذ تعهد گردید که اگر من بعد اناث تحت حفضشان بر سبیل سابق در شوارع عمومی حاضر گردند خود آنها نیز توقیف خواهند شد مضافا اناثی که سجل آنها صادره از قری و دهات غیر از طهران بود طبق دستخط دادستان حکومت علیه؛ تحت الحفظ به دهات مادری خود تبعید شدند تا به فلاحت و حشم داری مشغول شوند.

ضمنا عطف به اقدام صنف خیاط و بزاز ومنسوج بافته به تمام مالکین البسه فروش زنانه اخطار داده شد کلیه البسه نامناسب را معدوم و بلعوض تمبان ملی  که از کرباس ساخته پشگل خاندوز ولایت استر آباد و شباهت به تمبان کردی دارد و چادر ملی که آنهم از نوغان چهار دولی قریه حاجیلر اطراف اصفهان است وبه قاعده چادر شب است  راعرضه نمایند.

                                                                                            امضا

 

نایب الامنیه حکومت تهران

کفیل امنیه قریه ونک و جردن وبلوک شمران سفلی

 

 

نمره ی اندیکاتور : 203/8

 

 

 

 

این روزهاگروههای موسیقی زیر زمینی قارچ گونه رشد می کنند و اغلب با دانلود موزیک رپرهای فرنگی چیزهایی را هم به رویشان می خوانند که مثلا مضمون متفاوتی داشته باشد.این نوجوانان که اغلب کمتر از ۲۰ سال از سنشان نمی گذرد تنها از آزادی موزیک زیر زمینی به جهت تحویل الفاظ رکیک به یکدیگر بهره می گیرند و رفتارشان بیشتر تداعی کننده رفتار دار و دسته های گنگ (gang) محلات هارلم نیویورک است . در این میان گروه کیوسک که یک باند جاز نوپاست از سال  2005فعالیت خود را آغاز کرده و اخیرا آلبومی با نام عشق سرعت را روانه بازار کرده است .گروه کیوسک اشعار غالبا انتقادی و اجتماعی خود را با موسیقی جاز و بلوز در هم می آمیزد . در کارهای این گروه رگه هایی از خوشفکری را می توان یافت.
کلیپ عشق سرعت را از اینجا ببینید. 

 

هنگامه ای که سکوت تنها نشانه ی قبول است و رضایت.

برای رقصاندن خرسها در سیرک ، رام کننده حیوانات آنها را با موسیقی تربیت می کند ، او به کمک چوبدستی خاردار روی کفلشان می زند. اگر درست برقصند ،رام کننده حیوانات دیگر کتکشان نمی زند ودر عوض به آنها خوراکی می دهد .در غیر اینصورت شکنجه تداوم خواهد داشت و شب خرسها با شکم گرسنه به قفس باز می گردند . از سر ترس ، بیم از کتک ، از گرسنگی و مرگ خرسها برای شکنجه گر می رقصند . از نظرگاه رام کننده این عین عقل سلیم است ولی از نگاه حیوان خرد شده چطور؟


غرب قریب 500 سال پیش با مهر پایان کوبیدن بر قدرت اسطوره ای که تاریخ 1000 ساله ی وسطی را برایش ساخته بود ارزشهای انسان باور را راجایگزین هنجارهای منبعث از قدرت ارتدکسی کرد که وامدار تفسیر از کتاب مقدس بود.



میراث مشترک نظام های ایدئولوژیک این شالوده اساسی است که قوانین جامعه نبایستی لزوما برخاسته از اراده و خواست عمومی باشد . این ساختارها، قوانین ، خط قرمزها و باید و نبایدها را از منابعی استخراج می کنند که بعضا هرگز پایبست های زمینی و مقیاسهای انسانی ندارند. از سویی داربستهای قدرت در ساختارهایی اینگونه ،تا اندازه ای باور ناپذیر مشتاق و مجاز به سرک کشیدن در حدود و ثغور عموم {رعایا} هستند. آنگونه که شخصی ترین و بلندترین دیوارهای حوزه زندگی مردم برای آنها پرچین هایی کوتاه بیش نیست.در این نوع قدرتهای ارتودکسیکال یا شما باورمند این بایسته ها هستید یا نه. که اگر در رسته دوم باشید بی گمان سایه گرز قدرت همواره بر سر شماست.این ساختارها، بی دغدغه از محبوبیت و مردم واری آن را می کنند که می خواهند و نه چیزی جز آن. قرار نیست شما دگر اندیشی باشید که زیاد می داند یا یک جسور سیاسی که خود را اسیر حصار جزم اندیشی می پندارد ،اگر آستین لباس شما اندکی کوتاه باشد کافیست تا در معرض پرس وجو و بگیر وببند قرار گیرید. پس اگر در چنین جامعه ای زندگی می کنید نمیتوانید ادعا کنید به من چه که با دیگران چه می کنند چرا که آن دیگران روزی خود شما خواهید بود.قدرت علاقه دارد بداند و مطمئن باشد که شما در پشت دیوارهای زندگی خود چه می کنید.


قدرت از سایه حضور خود آرام می گیرد هر چند همگان برایش تظاهر کنند .



شان طرح این پیشگفتار از این باب ضرورت می نماید تا توضیح چرایی حضور قدرت را در حریم ها آسانتر کند.


امروز صبح خانم عالیا نماینده مجلس شورای اسلامی ]به گمانم نام کوچکش فاطمه است[ در رادیو بحثی به زعم خویش داغ می کردند در باب طرح امنیت اجتماعی که طرف دیگرش سردار پلیسی بود که نامش را نمی دانم -جالب اینجا بود که طرفین به اصطلاح بحث در تمام گفتگو صرفا از یکدیگر تشکر می کردند- القصه خانم نماینده مصر بودند که این طرح از ابتدا به خواست مردم بوده و اجرای طرح، سیلی از بازتابهای تشکر آمیز را به همراه داشته است! چرا که بد حجابی به زعم ایشان امنیت اجتماع را تهدید می کند . حقیر به عنوان کسی که سالهاست در این مملکت زندگی میکنم آنقدر ها از اینکه این طرحها اجرا می گردد متعجب نیستم ،حتی اگر خود مرا به جرم آستین کوتاه دستگیر کنند نیز آنقدر برایم رنج آور نیست که این گونه پناه گرفتن خانم عالیا پشت خاکریز خواست عمومی. این رنج ، خفقان آور است.


تفکری که تنها متد تربیتیش آنیست که در ابتدای نوشته ام نوشتم با گردن افراشته خواستهای خود را با توقعات مردم خلط می کند بی آنکه سند و مدرکی از صحت ادعای خود ارائه دهد. خانم عالیا فرض کنید شما یک نوجوان 17 ساله باشید –که بنابراین زاده سالهای پس از انقلابید- شمایی که نه در رفراندومی رفته اید و نه به کسی چک سفید امضا داده اید و مانند عده ای هم طالب پیچیدن خویش در حجاب برتر نیستید برای ابراز عقیده و علاقه خود چه راهکاری دارید؟ اگر متقاعد نشدید چه؟ اگر به زعم بقیه ارشاد نشدید چه؟ راه دیگری ؟ روش دیگری؟ انتخاب دیگری ؟ همان چماق خاردار که بر بدن خرس می کوبند؟ همان عقل سلیم ؟


پس صادق باشید و بگویید مدینه فاضله تان جاییست که همه یک اندیشه داشته باشند ، یک لباس مشترک ، یک باور مشترک و یک چماق مشترک.


جایی که همه زنانش فاطمه رجبی و عالیا باشند و همه مردانش حسین شریعتمداری.


دوسیه اسارت ملاحان بریطانی

هفته ماضیه از سرحدات جنوبی راپورت تعرض ملاحان بریطانی به ما رسید . بی درنگ فرمان توقیف مزاحمان دادیم و مقرر کردیم متعرضان را با خدم و حشم به داخل ثغور آورند . قایق اجنبی 15 سوار داشت ، 14 مرد و یک ضعیفه . این قشون ملکه را از باب اینکه حمیت و ناموس پرستی خبری نیست ضعیفه ها را راهی دریا و صحرا می کنند که فی المثل از ملک ملکه دفاع نمایند لکن کثرتا ضعیفه ها ملعبه عیش و عشرت سپاهیان می شوند و طبعا در عسکرخانه ها بساط رامش و دلبری برپا می کنند و بالنتیجه تخم و ترکه حرام است که برقرار.


مخلص کلام عزم تخته بند کردن و محاکمه قشون متعدی کردیم و فرمان دادیم که ضعیفه را چارقد پوش کنند تا ملک ما از بذر حرام بر حذر بماند.


گفتیه ایم اسرا را محبس نیکو و طعام فرنگی بدهند مبادا عسکر ریقوی ملکه با عدسی و دیزی و پیاز ایرانی ثقل معده کند و شکم روش بگیرد و دگنک کنند که اسرایشان را چیز خور کرده اند.


دالشوری ،دارالتادیب، دارالملک ، دارلعدالة و وزارتی ها را هم اضطرارا مامور پیگیری امور کردیم. بنا شد ابتدا به ساکن ضعیفه را واپرسی کنند و تفهیم کنند که ربع فرسخ به داخل ثغور ما تعرض کرده و باید تاوان بدهد و از او عریضه و اقرار بگیرند. مضافا گفتیه ایم هادی طریق و آلت ثبت رقومی مو قع قایق را وارسی کنند تا در هنگام نیاز صحت قول ما به کرسی بنشیند.


علی الصباح سفیر کبیر بریطانیا را گفتیم از باغ قلهک بیاورند و لدی الورود مراتب اعتراض دربار را به تعرض به قرقگاه آبی خود اعلام نمودیم.


بلافصل مردک جولق رییس الوزرای دربار ملکه سبیل عداوت پیشه کرده و از آنجا برای ما خط ونشان می کشد که اگر تخته بندان را در فلان ساعت آزاد نکنید ما چه ها می کنیم و چه ...بنگاه ملل متحده را هم تحریض کرده و علیه ما عریضه و امضا جمع کرده که حبس قشون بریطانیا غیر قانون و قبیح است.


رییس مملکت اتازونی هم که یابوی معطل هش است ،افاضه نموده که اینها بازهم گروگان گیری کرده اند...عجب نسناسی است این بشر ! مردک گنده دماغ بی بیضه خواب آرام را از چشم ما ربوده است ...این دوسیه انرجی اتمه ما را به کجاها که نبرد..یومی نیست که این مردک با ما عداوت ونقمت نکند و تر دماغی مارا سلب ننماید . برج ماضیه هم به سمع ما رساندند که به یک کمپانی سینماتوغراف به نام کمپانی "اخوان بروس" رشوه زیاد داده تا به کتم واقع با لطایف الحیل آبا و اجداد ما را وحوش و بیابانی نشان دهند.


ما هم که مشاهدت نمودیم که بریطانیا این گونه سلب واقع می کند و باگردنکشی و گردنکلفتی قصد شر دارد به تلافی ابرام کردیم که ضعیفه را هم که قول رهایی داده بودیم و از قرار هم مادر طفل است و شیر می دهد را هم دوباره به محبس بیندازند تا ولدش آنقدر گریه کند تا بیضه اش به قاعده کدو شود.


از آنسو خبر آوردند که قشون متجاوز قوای بحرییه برطانی متفق الکلام مجملا و مفصلا اقرار به خلاف کرده اند و با استمداد و استعذار مطالبه عفو نموده اند.


هم به چاپار لندن گفتیم هم تلغراف به لندن زدیم به این زنیکه کریه المنظر وزیر خارجه شان تفهیم کردیم که اگر بخواهد موش بدواند و عرض ما ببرد امر استخلاص اسرا میسر نخواهد شد و اگر فعل را بخواهند به تحریم ما در بنگاه ملل و آلیانس یروپی و دیگر همپالگی ها بکشد امر ثقیل ومستحیل خواهد شد.


ظاهر الامر هم رجال بریطانی از بیم حبس بیش از این قشون پیزوری خود از طریق کولی گری دست کشیده و با چرب زبانی عزم استمالت از ما دارد و به اضطرار دست اعانت دراز. ما نیز هر چند دلمان به رها کردن اینها نیست و واقفیم که این ولد نامشروع ها به ضرورت این موقع موش شده اند و پس فردا دمار از ما در می آوردند لیکن چون مخارج حفظ و حبس قشون برای ما رو به ازدیاد گذاشته و یومیه مستوفی عریضه طویله می آورد که کرور کرور خرج چلوکباب سلطانی و لباس اسپورتی و چسان و فیسان اسرا کرده ایم ، دیگر مجال و بضاعت ادامه امر نداریم . راپورتچی های فرنگی و قشون اسیر را جمع کردیم وسرزده به جای راپورت نیکوی اتمی راپورت رهایی عسکر ها را مرحمت نمودیم و منش کریمانه خود را به دولت روسیاه بریطانی رخنما کردیم. آخر الامر نوشتیم به هر کدام از عسکرهای مرد یک دست جامه مرغوب وطن دوز و به ضعیفه هم یک دست کرباس مطبوع پاتن جامه بپوشانند و جملگی را با یک بقچه خلعتی از زعفران قائن گرفته تا مهر و تسبیح قم و چادر نماز راهی بریطانی کنند .




از ایول داش مجید تا خدا قوت حاج مجید!

یادداشتی بر فیلم اخراجیها ساخته مسعود ده نمکی

 

این هفته در معیت و به پیشنهاد دوستی به تماشای فیلم اخراجیها رفتم .توفیق دیدار فیلم در سالن شماره 3 سینما عصر جدید دست داد . سالنی که به قول همان دوست بیشتر شبیه مینی بوس است تا سالن سینما.

بر خلاف دست و پا شکستنها و صف های چند ده متری در ایام جشنواره این روزها خبری از صف و دعوای بر سر بلیط نیست.

 آنگونه که می دانید محتوای فیلم حول برشی از زندگی چند جوان جنوب شهریست که  به شدت واجد منشهای لاابالی گری و جاهل مآبانه خود هستند.جوانانی که هر گونه خلافی از زنجیر و قمه کشی گرفته تا تریاک و قمار از آنان سر می زند. ده نمکی می کوشد سلوک این جوانان را از دل بستگیهای دنیوی به یک کمال معنوی به تصویر بکشد .تلاشی که بر محملی روایتگونه از سینمای جنگ سوار است.

داستان پیش از هر چیز گرفتار یک فضای سطحی نگر و شعاریست.فیلم در آیتمهای اول تماشاگر را به یاد فیلمفارسی های دهه 40 و 50 می اندازد. حکایت دل باختن یک جوان بزن بهادر که چند تایی نوچه ی دستمال به دست احاطه اش کرده اند . کوچه پس کوچه های تنگ جنوب تهران و "مجید سوزوکی" عاشق که کپی ناشیانه ای از" رضا موتوری" در مرام و هیبت است.

سازنده فیلم در فضایی استعاری که به شدت محتاج کمدی کلامی شخصیتهای آنست می کوشد سیر تحول عده ای لمپن و قداره کش را به شخصیتهایی که النهایه جان خود را در راه آرمانهای ارزشی   از دست می دهند به تصویر بکشد.تلاشی که پیشتر در ژانر کمدی – جنگی " لیلی با من است" و در نوع تاریخی آن سریال" شب دهم " را در حافظه داشته است.

حکایت تا حد زیادی تخیلی از تحول یک شبه انسانها که شاید تنها عرصه واقع شدن آن سینما وتلویزیون مکتبی باشد.فیلم به طرز باور ناپذیری عرصه مدارا ،فرصت بخشی ومسامحه با افرادیست که هیج جایگاهی در دایره قدرت ندارند .هر چند ناخودآگاه یا خودآگاه نویسنده به این باور دارد تنها اخراجیهایی فرصت بازگشت دارند که هیچ پایه فکری و عقلی ندارند و این دایره جایی برای متفکرین ندارد . گاه کارگردان آنچنان غرق این فضای تخیلی تساهل میشود که باور داستان از باور فیلم جنگ ستارگان دشوارتر می شود . بی شک انتظار پذیرفتن افرادی که در جبهه با هم ورق بازی میکنند ، حشیش می کشند ، قمار می کنند و به فر مانده تریاک تعارف می کنند انتظاری عجیب و بیهوده است . خاصه آنکه درست  همان مقطع تاریخی اوج بگیر و ببندها ،باید و نباید ها وشلاق و زندانها در فرسنگ ها دورتر از جبهه ها و در پشت دیوار خا نه ها بوده است !

از سویی دیگر ده نمکی در تمام فیلم می کوشد کمال ورشد را حرکت به سوی مقصودی تعریف کند که مد نظر اوست .به بیانی واضحتر شخصیتها آنگاه رستگار می شوند که به نقطه ای گام بر دارند که به آنها گفته شده است.  خالکوبی بازوی یک لات را تنها خاک گور می تواند تطهیر  کند و نه چیزی جز آن . تمام این تحولات گل درشت و یک شبه تنها قرار است به یک هدف غایی رهنمون شود ، نقطه ای که مطلوب ومولود یک ایدئولوژی است.

نوشتار داستان با امداد از شعار و جذابیت های کمدی واقعیت تحول بطئی انسانها را در مقابل انقلاب یک شبه آنها کمرنگ می نماید . گونه ای به پرده در آوردن تعزیه حر و امام حسین .

از سویی فیلم مملو از شخصیت های پیرامونیست که حضور آنها در فیلم هیچ توجیه مشخصی ندارد ، از مطرب متظاهر به نابینایی که به آنی عشق جبهه به سرش می زند تا فرمانده جانباز ارتش که خود را در میان افراد گردان در حال آموزش جا داده است! تلاشی که محصول ناپختگی و دستپاچگی سازنده در به تصویر در آوردن تمام زوایای جنگ است .

در پایان شاید این فیلم را بتوان یک بازسازی غیر حرفه ای از کلیشه های دهه 40 تا سینمای جنگ دانست . تلاشی که شاید در گیشه  بتواند به مدد برخی جذابیتهای خنده آور توفیقاتی بدست آورد. هر چند کارگردان این فیلم انتظار داشت که در جشنواره امسال همگان در مقابل ساخته اش تعظیم نمو ده و با یک بغل پر از سیمرغ به سوی حسین الله کرم برود ولی ظاهرا اخراجی ها چیزی ورای تلاش برای تلطیف یک تفکر به ظاهر پشیمان نبود .

 

ترانه آزادی فروردین 86