ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

ترانه آزادی

روزمره هایی در باب اجتماع و فرهنگ و ...

اندر احوالات جاهلی (۱)

اگر احیانا شما بر حسب تصادف یا به اقتضای شغل به مناطق جنوبی پایتخت سر زده باشید ، بی شک متوجه نوعی رفتار ، پوشش، گفتارو فضا می شوید که این ترکیب هرگز تصادفی نیست بلکه نماینده یک نوع فرهنگ است.طبقه ای از جامعه که تعدادشان نیز کم نیست .
این طبقه الگوها و هنجارهای خود را از ارزشهای تعریفی خویش می گیرند و فارغ از باید و نباید های جامعه به اصول رفتاری و گفتاری خود پایبندند . نوشتار حاضر می کوشد از زاویه طنز به گوشه ای از رفتارها، کنشها وعلاقه مندیهای این طبقه بپر دازد .رفتارهایی که گاه در عین نامفهوم بودن حاوی ریشه های عمیق اجتماعی و رنجهای تاریخی است .فرهنگ زیر گذری و جاهلی از زمان کلاه مخملی ها و یا شاید دورتر از دوره عیاران و راهزنان در جامعه ایرانی حاضر بوده و گذرگاههای تاریخی بسیاری را از سر گذرانده است . تاریخ معاصر ایران  هیچ گاه حضور پر رنگ این طیف را در نقاط عطف تاریخی چون کودتای 28 مرداد یا انقلاب 57 نمی تواند فراموش کند.

Appearance 1لف) مختصات ظاهری

الف-1)  چهره – اندام – اعضا- مو
اگر شما قصد دارید یک لات یا خلاف سنگین را فارغ از نوع پوشش و گفتارش بشناسید باید اندام یا چهره او را مطالعه نمایید . در قدیم باب بود که ورزش باستانی ،ورزش مورد علاقه این طبقه باشد شکم های بسیار حجیم و گردنهای تو رفته  در گوشت علامت مشترک جاهلان بود ولی به تدریج  پرورش اندام جای ورزش باستانی را گرفت  و اغلب متعلقین این طبقه هرچند معتاد به مواد مخدر بودند ولی باشگاههای بدنسازی را بیتوته گاه خود نمودند . نوع خاصی از هروله رفتن روی پنجه پا ، باز کردن دستها تا زاویه 30 درجه از طرفین و حرکتهای نوسانی گردن به طرفین و نوعی خزش روی زمین از دیگر علائم  اندامی این گروه است. در خصوص آرایش مو بیشتر اقبال این طبقه به سمت جهت دادن موها به سمت پیشانی تا بالای ابرو(قیصری) و یا مدل ویزویزی (مخصوص موهای مجعد) است.پیش از این اندام یک جاهل می بایست دیوان شعری  در مذمت بی مرامی و تشویق عشق یا احترام به مادر یا رفیق پرستی بود آنچنان که شما هر عضوی از این افراد را می دیدید شعری با فونت و سایز مخصوص، خود نمایی می کرد ولی اخیرا بیشتر حکاکی با شیشه بر روی  دست مرسوم شده که با خراش شیشه در دفعات متوالی ایجاد می گردد.از دیگر نشانه های قابل توجه،پاهایی با ناخن های نامنظم و انگشتان بر هم سوار و میخچه دار است .

الف-2) گفتار – گویش – زبان
هر چند این طبقه نیز به ظاهر مانند دیگر پایتخت نشینان به زبان فارسی سخن می گویند ولی ادبیات گفتاری آنان بلکل با زبان فارسی متفاوت است .شما با یک فرهنگ واژگان و یک دستور زبان متفاوت مواجه خواهید بود . در این فرهنگ گاه کلمات در معانی معکوس کلمات ادبیات کلاسیک به کار می روند به طور مثال در مراوده دو دوست ممکن است در ابتدا شما شاهد رد و بدل واژگانی چون : " چطوری تاپاله ؟  یا چه خبرا ترکمون؟ " باشید تعجب نکنید!  هرگز این کلمات بار توهینی ندارد بلکه به عکس نشانه عشق عمیق و بی آلایش طرفین نسبت به یکدیگر است . در حوزه تعارف و قسم نیز واژگانی چون " غلومتم ، من خاک پاتم، خونه زادیم ، نوکر پدرتم ، به موت قسم ، به روت قسم، به اسمت قسم ، به ابر فض، به جان ممد ، به خاک داشم، یا کلماتی از این دست کاربرد دارد. در این زبان اندازه گیریها و واحدهای سنجش نیز منحصر است مثلا برای زمان واحد های : اوچ ثانیه ، ایکی ثانیه ، سیم ثانیه، سیم صدم ثانیه ، اوچ سوتم ثانیه ، سیم سوتم اوچ ثانیه ، یا در اندازه گیریهای بسیار دقیق " اچونجم سوت ثانیه " به کار می رود.

ب) ارتباطات – علاقه مندی ها

ب – 1) خانواده – گروه همسالان – جامعه

این طبقه بیشتر مایل به زندگی کلنی یا زنبور عسلی است . شما اگر یک لیدر کاریزما نباشید پس لزوما از کسی الگو می گیرید  حال ممکن است پیشوای معنوی شما کسی از قماش شما باشد یا قیصرمعروف که بر روی " کریم آق منگل " تیغ   کشید . در مرامنامه این طبقه فقط رفیق از یک چیز سهم ندارد : ناموس .  اگر رفیق شما در کوچه پس کوچه های نازی آباد  ، چاقو چاقو شد ، شما اگر نیم ساعت بعد با یک وانت قداره کش و چوب به دست حاضر نباشید از دایره مسلک جاهلی بیرونید . اینجا دلیل نقش کمرنگ و مرام نقش محوری دارد .
در حیطه ارتباطات خانواده نیز شماشالوده  عشقتان   مادر است و همیشه شعار محوریتان این است: سلطان غم ،مادر. ولی شما هر روز مادرتان را باید به حد کمال کتک بزنید چرا که وی به چاقو کشی و دعواهای خونین شما معترض است . شما در عین حال باید به صورت سنتی تنها آرزوی زندگیتان این باشد که ننه تان را به خرج خودتان به مشهد بفرستید تا عاقبت به خیر شوید.
 
شما اگر خواهر(آبجی) داشته باشید به یقین او فلک زده ترین موجود روی زمین است زیرا او ناموس شماست و ناموس یعنی همه چیز . شما حاضرید برای حفظ ناموستان یک محله را به آتش بکشید . این یک قانون نا نوشته  ولی  به شدت معتبر است.
 
ب-2 ) خودرو

به حتم شما اگر بخواهید پولدارترین آدم دنیا شوید  لزوما باید از راه مسافر کشی به این مهم دسترسی یابید . زیرا شما شغل دیگری را به رسمیت نمی شناسید .  شما در رویا هایتان یک پیکان مدل 63 ، با لاستیک های دور سفید،بوق 1611،آینه استیل ، یک پوست بز بر روی صندلی عقب ، یک سی  دی آویزان از آینه ، یک کارت تلفن ژاپنی بر روی قاب جا سیگاری ،  یک پلاک  بزرگتر لاتین زیر پلاک اصلی ، کمک فنر های خوابیده   و شیشه عقب دودی که بر روی آن یکی از جمله های : منم گدای فاطمه، بیمه اش کردم به نامت ، یادگار پدر  ،  مسافر جمکران و .... نقش بسته است .
 
ب-3) موسیقی – ترانه
 
در حوزه ترانه و موزیک  ییشتر اقبال به سوی ترانه هایی با بن مایه های کوچه بازاری که حاوی اندرزهایی در حوزه  وفا و  یا ناکامی در عشق است می رود . شما در حین گوش کردن به ترانه بایستی شیوه نامه ای خاص را رعایت کنید :تکان دادن سر به طرفین به نشانه تاسف ناشی از همزاد پنداری . بستن چشمها در بخشهایی از ترانه و خواندن همزمان با آن قسمت . اگر ترانه حاوی معانی حزن آور است شما باید در هنگام گوش کردن تا سر حد گریه پیش روید و با دست محکم بروی زانو بزنید . این گروه علاقه بسیاری نیز به شرکت در مراسم نوحه خوانی و روضه خوانی دارند و  آنان بعضا افسانه های شگفت آوری از مداح ها و نوحه خوانها و میزان تبحر آنها نقل می کنند . از شعرهای مورد علاقه این طیف در حوزه مداحی می توان به " علی عشقمه" و " بوی سیب و حرم حبییب " و " ارباب " اشاره کرد.

ب-4) عشق

اگر شما 10 سالتان باشد و بخواهید به این جرگه بپیوندید باز هم لزوما باید ادعا کنید یکبار اسیر نگاه یک چشم سیاه شده اید ولی دست نامهربان روزگار وصلتان را هجران کرده و شما شکست خورده و محبوب را به رقیب شما داده اند .از این گذشته شما در هر مقطعی از زندگی باید یک ماجرای عشقی داشته باشید . پس شما خوش قیافه ترین دختر دم دست که لزوما باید سر به زیر باشد را انتخاب نموده و عاشق آن می شوید ( لزومی ندارد او نسبت به شما احساسی داشته باشد) سپس او ناموس شما شده و شما بر سر عشق فرضی با رقبای دیگر که آنها نیز از بد روزگار عاشقان سینه چاک ( و فرضی) عشق شما هستند  درگیر می شوید و احتمالا این ماجرا به خونریزی عشقی و ناموسی ختم می شود.  در صورت برخورداری از عشق واقعی ، او باید تنها انگیزه اش از ازدواج با شما این باشد که در اینده رختهای چرک شما را شسته و برایتان غذا درست کند و بچه های احتمالی را بزرگ و تر وخشک نماید.

ب-5) لباس

هر چند سالها عرق گیر ، زیر شلواری راه راه و دمپایی  لباس ملی این قشر بود ولی اخیرا ، ترکیبات متنوع تری نیز دیده شده است که از آن جمله : شلوار شش جیب ، تی شرت جذب مشکی و کتانی قرمزیا سفید به همراه کلاه نقابدار. شلوار مشکی دمپا گشاد ، پیراهن مشکی ، کفش نوک تیز ( در صورت نبود از کتانی چینی یا دمپایی زرد استفاده شود)
تی شرت جذب قرمز با آستین کوتاه، شلوار پارچه ای سبز ، کفش چرمی قرمز براق ( در صورت نبود از کفش چینی مورد بالا ی می توان استفاده نمود هر چند استفاده از دمپایی زرد هم در مواردی بسیار معدود مشاهده شده است) . از متعلقات(accessories (لباس و پوشش می توان به دستمال یزدی ،انگشتر عقیق،تسبی( تسبیحو کمربند ( ترجیحا کمربند سایز بدنسازی) اشاره کرد.

 ب-6) سیاست - اقتصاد
شما چون در ایران زندگی می کنید بنابراین لزوما در باب سیاست صاحب نظرید پس مرز بندی یا تفاوت خاصی بین شما و دیگر کارشناسان خبره  و تحصیلکرده وجود ندارد ولی شما بایستی در تاکسی و دیگر مجامع احتمالی با اشراف بر موضوعات روز بلا فاصله اگر سنتان اجازه دهد به مقایسه قیمت نان ، روغن 17 کیلویی وپیکان با  قیمتهای سال 46 بپردازید و اگر سنتان اجازه ندهد از خاطرات پدر ، پدر بزرگ و یا پیشوای معنویتان نقل قول کنید به یاد داشته باشید که در حین این نقلها بایستی تمام فحشهایی که از کودکی فرا گرفته اید را چاشنی سخنانتان کرده و به دست اندرکاران گرانی حواله کنید سپس یک ماجرای افسانه ای راجع به کلاهبرداری یکی از فرزندان دانه درشتها نقل نموده و پس از آنکه تعجب همگی را برانگیختید از تاکسی یا محل تجمع خارج شوید.

 

حکایت ماه و ابر

بیش از دو سال پیش در ایام این چنینی جوانان کنجکاو ایرانی که بیش از هرجوان دیگر در هر کجای دنیا تشنه روابط اجتماعی ،خاصه با جنس مخالف خود هستند و بیش از هر جوان در هر کجای دنیا این خواسته ی طبیعیشان کانالیزه و محدود به شرعیات و قوانین خاص است ،با پدیده نو ظهوری در عرصه ارتباطات مجازی آشنا شدند .پدیده ای که در کوتاه زمانی قارچ گونه در میان همگان اپیدمی شد .

سخن از "اورکات" است.گوگل یکی از بزرگترین سرویس دهندگان اینترنتی در کنار خدمات وسیع خود به مشتریان و کاربران بی شمارش سرویسی با کاربری سوشال نتورک راه اندازی کرد ه و  همانند بسیاری از خدمات رایگانش در اختیار همگان قرار داد. شاید پرزیدنت های گوگل هم هرگز باور نمی کردند بیشترین مشتریان این سرویس از کشوری باشد که نه تنها یکی از کمترین کاربران اینترنت را در جهان دارد بلکه در خاورمیانه نیز به لحاظ بر خورداری از خدمات اینترنتی در جایگاه آخرین است.اورکات زبان به زبان و سینه به سینه در میان ایرانیان ترویج می شد و روزی نبود که در صندوقخانه ای میل شما دعوتنامه ای از اورکات نباشد.اورکات به سرعت سر سام آوری رشد می کرد و گاه می شد کسانی را در موتور جستجوی آن یافت که سالها از آن خبری و اثری نداشتی .این امکان در کنار هدف اصلی این سایت که ایجاد ارتباط بین انسانها از هر نژاد و رنگ وزبانی بود، توانست کسانی را با اینتر نت آشنا کرده و آشتی دهد که شاید تا آنروز هرگز از مودم کامپیوتر های خود استفاده ننموده بودند . به هر روی "اورکات" چند ماهی بزرگترین سرگرمی ایرانیان در اینترنت و پر بیننده ترین تارنمای اینترنتی  در ایران بود. اما این را  دیری نپایید .متولیان امور را گمانه بجنبید که آیا این جنب وجوش و ارتباط مجازی را سود متوجهشان است یا ضرر؟ و از آنجا که همواره در تصمیم گیریهای متولیان ما بهترین راه همانا کوتاه ترین آنهاست پس تصمیم بر آن شد که در "اورکات " را نیز تیغه بکشند . فیلتر شهر به شهر تسری می یافت ودر مدت زمان کوتاهی اورکات به سرنوشت غمبار فنا دچار شد.

کار اعتراضات بالا گرفت و به مجلس کشید و لی قوه قضاییه و وزارت ارتباطات مشترکا مدال مسدود کردن را به سینه آویختند .و اینگونه اورکات در اوج محبوبیت به محاق افتاد . در روزهای اول با روشهای گوناگون از جمله تایپ کردن آی پی و استفاده از پروکسی سرورها امکان دسترسی به اورکات وجود داشت ولی وزاررت ارتباطات این بار وظیفه سانسور را به کارشناسانی سپرد که مو لا ی درزشان نمی رفت .و چند روز بعد دیگر هیچکس صفحه اورکات را با آن رنگ آبی آسمانی ندید.

بعد از اورکات سایت های زیادی آمدند ولی هیچ کدام نتوانستند جای آنرا پر کنند . اورکات ساده ،کامل و از همه مهمتر "اولین" بود و برای آنان که اورکات باز بودند هیچ چیز اورکات نشد.

پروتکل های سفت و سخت گوگل با پرایوسی بالا در کنار سرمایه گذاری بالای مخابرات وطنی در حوزه فیلتر ینگ این سایت باعث می شود که به هیچ وجه نتوان اورکات را باز نمود و هر سایتی باز مشود الا اورکات.

حقیر نه کاری با اورکات دارم و نه حقیقتش دیگر جذابیتی برایم دارد ولی این فیلتر اورکات برایم یک آوردگاه شده بود از یک سو می خواستم پوزه فیلتر را به خاک بمالم و از سوی دیگر این امر به مطالعه و بررسی و از آن مهمتر وقت نیاز داشت .القصه طی دو روز چند ساعتی رابه جستجو و ازمون و خطا پرداختیم تا النهایه پاشنه آشیل این فیلتر را نیز یافتیم ...و ...اورکات باز شد برایم جالب بود ...اورکات مانند یک شهر طاعون زده بود همه چیز از دو سال پیش متوقف مانده بود و لی همه چیز مثله سابق سر جایش بود ...به سرعت آدرس بوک را دانلود کردم و صفحات دوستان را ذخیره تا آدرس آنها را داشته باشم.

باز شدن اورکات به تنهایی برایم شیرینی نداشت ،چیزی که برایم خواستنی بود پیروزی بر سانسور بود ، سانسوری که  در این مورد ابلهانه ترین بود .ابلهانه ترین.

ورساچی ایرانی

در پی روند کوتاه شدگی ، تنگ شدگی و نازک شدگی مانتوها ، تبدیل روسریها به نوار چسب 3 سانتی متری واستفاده از شلوارک( قدری بلندتر از شورت) به عنوان شلوار که در بسیاری از موارد براحتی و با چشم غیر مسلح میتوان کنتراست لباس زیر خانم ها ی محترمه را از فاصله های دور تشخیص داد نیروی محترم انتظامی دو ماه پیش اقدام به  اجرای طرح عفاف نمود که این طرح با استقبال شدید خانمهای پایتخت مواجه گردید و بسیاری از خانمها با ریختن آب توبه بر سر، ضجه زنان و شیون کنان از نوع پوشش قبلی خود ابراز شرمساری نموده و از ارشاد نیروی انتظامی تشکر کردند.خانمهای پایتخت که پس از این موضوع خانه نشین شده بودند و دیگر هیچ لباس مناسبی برای حضور در معابر عمومی نداشتند از نیروی انتظامی ،صدا وسیما ومجلس…عاجزانه درخواست نمودند که برای آنهاپوشش مناسبی تهیه نماید تا آنها بیش از این مرتکب معصیت نشوند.این در حالی بود که  پیش از آن هزاران پسر و مرد تهرانی که به شدت از طرز پوشش دختران و زنان ناراضی  بوده و به تنگ آمده بودند و آنرا مایه معصیت و به گناه افتادن خود می دانستند ، با تظاهرات، تحصن و بعضا خود سوزی به پوشش نامناسب دختران معترض شده بودند. دستگاههای متولی نیز که تا این حد درخواست مردم برای تعیین پوشش مناسب را گسترده دیدند اقدام به برگزاری یک فشن شو اسلامی با عنوان فشن ریحانه در مصلای بزرگ تهران نمودند. در این فشن طراحان بزرگی از کشورهای صاحب مد دنیا همچون افغانستان، ساحل عاج، سودان، کنگوی برازاویل و دیگر کشورهای صاحب نام دنیا در عرصه مد حضور داشتند. در این مراسم انواع گونیهای منجوق دوزی شده ، شلوارهای کرباسی ، دستکشهای چرمی ،چادر های برزنتی، پوتینهای ایمنی در رنگها و طرحهای مختلف به نمایش در آمد که با توجه به استقبال شدید بانوان تهرانی از این نوع پوششها انتظار می رود به زودی شاهد استفاده از این نوع پوشش در میان زنان تهرانی باشیم.

از میان همه مدلها یک مانتوی کرباسی که زمین را جاروب می کرد و بر سر آستینهای آن نقشهای اسلیمی  ملیله دوزی شده بود به همراه یک سیاه چادر کار عشایر لر  و یک روبنده عربی و یک کفش لاستیکی (گالش)پاشنه بلند به همراه یک جفت دستکش و یک کلاه ایمنی به شدت توجه بازدید کنندگان را به خود جلب کرد و همگان از این ترکیب به عنوان یک ترکیب آرمانی برای پوشش  بانوان تهرانی یاد کردند.

در قسمت لباسهای شنا و استخر ( سوییم ور) نیز یک نوع بیکینی منحصر بفرد که بر روی چادر پوشیده شده و استفاده می شود مورد تصویب وتشویق قرار گرفت.

در بخش دختر شایسته نیز ، یک دختر محجبه که آرایش و نوع خاص سبیلهایش توجه داوران را به خود جلب کرده بود به عنوان " میس ریحانه " انتخاب گردید.

جستاری در ترانه فارسی

پیش درآمد:

شاید زمانیکه اولین بار کمتر از 80 سال پیش ، پس از اساتید آواز چون علینقی وزیری ،قمر و دیگران ترانه خوانی باب شد ،هیچ کس گمان نمی برد که "ترانه" اینگونه در لایه های اجتماعی نفوذ پیدا کرده و جزیی از زندگی مردم شود .ترانه به سرعت جای خود را باز می کرد و این مولود تازه از راه رسیده خیلی زود پیش کسوت خود یعنی آواز را به گوشه ای راند.

ترانه ایرانی در گذر از روزگاران دوران اوج و حضیض بسیاری را از سر گذرانده و امروز شاید یکی از سراشیب های قهقرای ترانه فارسی باشد. دورانی که شاید عرصه ظهور کوتوله ها در دنیای ترانه خوانی باشد . شاید زمانی که بنان و داریوش رفیعی و  حسن گلنراقی سلاطین بی چون و چرای ترانه فارسی بودند هیچ یک گمان نمی بردند که کمتر از  نیم قرن بعد ترانه فارسی به نقطه ترانه خوانی زیر زمینی برسد . متن زیر نگاهی آمیخته با طنز به ترانه ایرانی دارد . نگاهی که می کوشد پیوند ترانه را با زیر ساخت های اجتماعی ایرانی با زبان طنز به نمایش کشد.

 

 

بخشی از ترانه های فارسی شامل ترانه هایی می شود که  بی محابا به مطالبات جنسی و بعضا به تصویر کشیدن صحنه های غیر اخلاقی می پردازد .

شاید پیش قراول این ترانه ها " مرا ببوس " است . ترانه ای که اوج نیاز یک مرد برای حال آخر را به تصویر کشیده و می کوشد که این نیاز جنسی را با التماس واژه "خدا تو را نگهدار " ماست مالی کند. بی شک این ترانه خواسته های بیشتری فرای بوسیدن نیز داشته که به دلایل نامعلوم حذف گردیده است .

ترانه ی دیگری از این دست که  براحتی یک صحنه  نیمه پورنو را جلوی چشمان شنونده ظاهر میکند اینچنین است:

"سرتو بزار رو شونه هام خوابت بگیره

بزار تا آروم دل بی تابت بگیره

نگو دیگه از ما گذشته دیگه دیره!

که دل! از شنیدنش غصش می گیره!

.......

بغل کن و بچسب بهِم

بکش دوباره دست بهم

جز تو کسی رو ندارم

نزدیکتر از نفس بهم

بزار رو سینم سرتو

چشمای خیس و ترتو

.........................."

در ترانه ی دیگری از ترانه های قدیمی خواننده اینچنین می خواند:

" نمی دونی ! نمی دونی ! وقتی چشمات پر خوابه به چه رنگه به چه حاااااله!"

که نشان می دهد طرف مورد بحث قبل از خواب و در حین خواب در کنار خواننده بوده و خواننده جذب چشمان خمار  وی گردیده است.

در میان خوانندگان زن نیز می توان به موارد مشابهی اشاره کرد از آن جمله ترانه محبوب "هوس" که زبانحال اوضاع شهوانی خواننده در هنگام مشاهده محبوب می باشد.

"هوووووووس تو دلم داره پا نمیذاره بعد تو جایی نداره  هووووووس  اومدی شده آواره هوس .....طفلکی...."

خواننده در شاه بیت این ترانه خواسته نهایی خود را مطرح کرده و خواستار همخونه شدن با دلبرش می شود :

" یه بوسه دو تا بوسه سه تا بوسه رو گونه هام دلم خواست که بشی همخووووونه    .....آره آره درمون فقط یاره   بوسه رو رو گونه می کاره.....آآآآآآه"

نمونه جدید این نوع ترانه ترانه "ماچ" است که تمام ترانه حول محور ماچ گرفته شده از معشوق می گردد و در جایی خواننده با آرزوی آباد شدن باغ انگوری که چنان انگوری را ساخته و پرداخته، ابراز شادمانی و رضایت از ماچ اهدایی می کند.

 

کتگوری دوم از ترانه های ایرانی اشاره به ترانه هایی دارد که خاکساری و حلقه به گوشی زن ایرانی را به تصویر می کشد این نوع ترانه چه از سوی خوانندگان زن و چه مرد کرارا خوانده شده و همواره مورد تحسین بخشی از جامعه و انتقاد بخش دیگر قرار گرفته است.

یکی از این ترانه ها بدین شرح است:

".....می دونی کنار اسمم جای تو همیشه خالیست

واسه تو کسی که من نیست.....

تو می تونی قلبمو بشکنی

اما بگی تنها سهم منی

تو می تونی صاحب من بشی تا همیشه

نازنینه برام حتی هم اسم تو

صاحبی مثله تو بد نمی شه"

همین خواننده در ادامه این روند خود که بسیاری از مردان را تا حد جنون طرفدار خود کرده ، چنین می گوید:

" یه ذره عاشقم باش قد سر یه سوزن یه ذره عاشقم باش قد یه دونه ارزن! (2بار)

دلم میخواد که باشی تو مرد خونه ی من(2بار)

....

.........

من عاشقم عاشق با تو خوشم با تو، تو خواب و بیداری

فقط تو باش با من بدون که تو خونت کنیزکی داری..."

یک نمونه دیگر که در سطح ضعیفتری به این مقوله می پردازد و از مصائبی که از جانب عاشقش متحمل شده ولی علیرغم آن تعهد خود را از دست نداده اینگونه شروع می شود:

"حالا بگن همه راس بگن همه .....در بدرم کردی تو کردی دیوونه و شوریده سرم کردی تو کردی ....آتیشم زدی آتیشم زدی خاکسترم کردی شاخه گل بی برگ و برم کردی تو کردی ...."

بخش دیگری از این نوع ترانه ها که در دهه چهل و پنجاه خوانده شده و غالبا در فیلمهای موسوم به آبگوشتی اجرا گردیده مضمونی اینگونه دارد: زن از مرد میخواهد که او را به عنوان محبوب بپذیرد و در مقابل زن لباسهای مرد را بشوید و برای او غذا درست کند.

 

در مقابل این بخش، نوع دیگری از ترانه با بن مایه های فمینیستی ظهور پیدا کرده که غالبا خوانندگان این نوع ترانه ها بیشتر به فکر کسب اعتبار و نائل آمدن به درجه " آدم حسابی"، تن به خواندن این ترانه ها می دهند.

گوش کنید: "من زن ایرانی.....اهل خود ویرانی ...آینه دق کرده ....بس که هق هق کرده...مثل یک کوه یخ...می چکم در مطبخ...از سپاه تسلیم روز و شب بی تقویم........آی مردم ! مُردم.. باز هم زهر خوردم ...مُردم از مرد بد نامردم! من به خود نه که به زن بد کردم"

خواننده در جایی دیگر از ترانه از اینکه در نمد پیجیده شده شکایت می کند و از جای قلاب کمربند بر روی کمر خود با درد  و سوزش یاد می کندو اعلام می کند که از مشت و لگد سیر شده است.

نمونه ی جدیدتری از این دست هم اینگونه است:

" ای طلا بانوی ناب خاوری ...بسه تن دادن به نابرابری...چه کسی گفته من از تو بیشترم؟...چه کسی گفته تو از من کمتری؟......"

خواننده دقیقا معلوم نکرده که همسر قبلی او که در 50 سالگی از او جدا شد هم جز جواهر آلات ناب خاوری بوده است یا این نورسیده ی جوان مزه طلای ناب خاوری را برای او زنده کرده است...؟

 

بخش دیگری از ترانه های ایرانی از ترانه های ریسمان شلواری (بند تمبانی ) تشکیل شده است. این ترانه ها به تناسب موضوع حجم بزرگی از ترانه های فارسی را شامل می شود . در اینجا به علت کمبود وقت تنها به چند نمونه اشاره می شود و کوشش می گردد تا در جستار های بعدی نگاه عمیق تری به آنها داشته باشیم:

ترانه صبر ایوب ،جاجرود، زیارت یا امامزاده  از محبوبترین این نوع ترانه ها هستند.

در ترانه امامزاده شاعر آنچنان ماهرانه زید بازی را در کنار اعمال مذهبی جای داده است که گویی این دو هیچگاه از یکدیگر جدا پذیر نیستند .گوش کنید:

"پارسال باهم دسته جمی رفته بودیم زیارت(بخش مذهبی) برگشتنی یه دختری خوشگل و بامحبت(بخش مورد دار) همسفر ما شده بود دنبالمون میومد...به دست و پا افتاده بود این دل لا مروت....

در ترانه جاجرود نیز مرد که از خیانت عشقش و دیده شدن او در لب رودخانه  جاجرود و بارقیب به شدت دلگیر است ، امکان اعتماد دوباره به او را منتفی می داند . هرچند در زمان حال مکانهای خیانت معمولا به کافی شاپ ها تبدیل شده ولی همچنان این ترانه در میان جوانان بسیار محبوب است.

در میان ترانه های جدید نیز می توان به تصنیف محبوب "خشگلا باید برقصن"

" آی خانوم کجا؟کجا؟"، " لات و لات ولاتم من"و " نازی جون " و"ماچ" اشاره کرد.

بدعت تازه ای که در ترانه ی فارسی رواج یافته و با استقبال نیز مواجه گردیده ،فارغ شدن ترانه از شعر است آنگونه که خواننده نیاز به شعر نداشته و از ابتدا تا انتهای ترانه ونگ میزند و ده هزار مرتبه یک کلمه را تکرار می کند "تیکه تیکه کردی دل منو  بیا تو خودت بیا تو" و  " چشامو رو هم میذارمو وتو رو به یادم میارمو..." "دیگه ازت بدم میاد پیشم نیا عروسک " " بیا بیا اینجا بیا اینجا اونجا نننننننه"  جز سلسله جنبانهای این نوع ترانه هستند.

در پایان جا دارد بخشهایی از ترانه پر مفهوم  "کفتر" که این روزها در همه جا به گوش می رسد و دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و درکنار آن نیم نگاهی  هم به مسائل مهاجرین دارد  و داستان زندگی پسری ایرانیست که از لس آنجلس (به عشق محبوب) به کابل می آید جلب می کنم :

"ازون بالا کفتر میایه ....یک دانه دختر میایه(2 بار)

سیاه کچگ جان جان تو منو دیوانه کردی(2 بار)

ای دختر کابلی من یه ایرانی هستم

به خاطر تو دختر کوله بارمو بستم

سیاه کچگ جان جان تو منو دیوانه کردی(2 بار)

من آمده ام تو را ببینم بروم(2بار)

به تو گل دادم چرا نگرفتی؟

شاخه گل دادم چرا نگرفتی؟

ازاو بالا کفتر میایه....یک دانه دختر میایه(چند بار)

 

کارنامه

چندی پیش (کمتر از دو ماه) اکبر گنجی زندان پیشین سیاسی که پس از تحمل سالهای محکومیت آزاد شده بود، از سوی نهادهای بین المللی مطبوعاتی و تحقیقاتی دعوت به سخنرانی و در پاره ای موارد نامزد دریافت جوایز بزرگی چون جایزه انجمن قلم روسیه گردید.

از همان ابتدا بسیاری به خروج گنجی به دیده ی تردید می نگریستند خاصه آنکه گنجی دریافت کننده جایزه از کشوری بود که اولا خود به عنوان یکی از محدود کنندگان گردش آزاد اطلاعات در مظان اتهام است ثانیا روسیه یکی ازهم پیمانان جدی جمهوری اسلامی در حال حاضر به شمار می آید و عجیب می نمود که کشوری که عملا بزرگترین مدافع جمهوری اسلامی محسوب می شود به بزرگترین نماد مبارزه سیاسی علیه جمهوری اسلامی مدال و جایزه بدهد ولی گنجی ابراز می کرد که همزمان با  او یوسفی اشکوری و قاسم شعله سعدی نیز که پرونده محکومیت دارند از کشور بیرون هستند و این مجوز منحصر به او نیست .

حضور گنجی در اروپا و امریکا با پاسپورت مهر خورده حکومت در کنار بعضی اظهارات گنجی در هنگام دریافت جایزه مبنی بر تقدیم آن  به برخی افراد  ، گمانه ها را بر این تئوری که اگر فرض این باشد که گنجی آدم صادقسیت ، ولی می توان به حضور آن در اروپا به چشم یک پروژه امنیتی از پیش تعیین شده نگریست .

از سویی دیگر یک زندانی سیاسی دیگر به نام امیر عباس فخر آور با استفاده از مرخصی زندان از کشور گریخت و پس از چندی خود را به امریکا و لس آنجلس رساند. امیر عباس فخر آور جز دستگیر شدگان حوادث کوی بود و هر چند به لحاظ فکری دارای نحله خاصی نبود ولی با اندکی مطالعه درون زندان و ایجاد ارتباط با طیف طبرزدی و محمدی و... سعی می کرد برای خود جایگاهی جستجو کند .

ورود گنجی به اروپا همزمان شده بود با ورود فخر آور به ایالات متحده . هر چند سلطنت طلبها ابتدا به تمجید از گنجی پرداختند و واژه های عاشقانه و قهرمانانه تقدیمش کردند ولی به مجرد اینکه دریافتند گنجی هیچ اصراری بر منطبق کردن اندیشه هایش با دیگر شعبه های اپوزیسیون ندارد و خاصه آنکه به صراحت اعلام می کند که خواستار ایجاد یک جمهوری است  ومشروطه را  فرای یک نظام سلطانی نمی داند به سرعت لحن گفتگویشان تغییر و به سمت ناسزا گویی و ایراد اتهام و برچسب قاتل و آدمکش و تیر خلاص زن منحرف شد.

سلطنت طلبان به سرعت به سمت فخر آور که تازه از راه رسیده بود ، خوش قیافه و جوان و گوش به فرمان بود جهت گرفتند . و تمام قلبشان را به او هدیه کردند . فخر آور نیز می کوشید که خود را نماینده تام و تمام جنبش دانشجویی معرفی کند و هر روز با شرکت در یک میتینگ و کمپین و یک مصاحبه از خود یک مرجع سیاسی دانشجویی بسازد . تلاشی که به قول احمد باطبی یک تلاش خنده آور می نماید .اما سلطنت طلبها بارها کودن بودن خود را در انتخاب دیوارها برای نوشتن یادگاری ، نشان داده اند. جالب اینجا بودکه وقتی باطبی طی جوابیه ای ارتباط با فخر آور را آنگونه که او مدعی شده بود دروغ دانست فخر آور مدعی شد که باطبی در زیر فشار دستگاههای امنیتی نا چار به نگارش این نامه شده است!!

بهر روی آنچه مسلم است عمل سیاسی نیازمند مولفه های بسیاری است که مهمترین آن  سابقه شفاف ، ضریب هوشی بالا و تا حد زیادی صداقت است . اگر کسی بخواهد طی مدت زمان کوتاهی خود را متورم کند بی شک موفقیتی کسب نخواهد کرد. فخر آور نیز دقیقا به بیراهه ای می رود که تحکیم وحدت به نوعی دیگر در کمند آن اسیر شد و آن مصادره جنبش دانشجویی به نفع خود است هر چند از تحکیم جز لاشه ای باقی نمانده است ولی همچنان بر این نظر گاه پای می فشارد که جنبش دانشجویی یکسره آن چیزی است که او می خواهد . تحکیم وحدت ، بارها و بارها در عمل نشان داد که هرگز در قد و قامت نمایندگی جنبش دانشجویی نیست و ساختاری به مراتب شکننده و فرسوده دارد و بیشتر کارکرد یک تشکیلات هیاتی را دارد تا یک سیستم پویا.

 

اهم اخبار

یک قانون قدیمی در ایران میگوید: هر گاه انتظار هیچ چیزی را نداری، دقیقا باید انتظار همه چیز را داشته باشی.

این قانون شکل بسط یافته ی قانون بقای شرایط بند تمبانی در ایران است.

در حالیکه آقای احمدی نژاد مشغول ایراد سخنرانی و مردم مشغول کف زدن و کف کردن ، آقای لاریجانی مشغول بررسی زیر و بالای بسته ی پیشنهادی ،آقای متکی به عادت مالوف مشغول سفر به دمشق، آقای آصفی مشغول تکذیب همه اتهامات وارده و غیر وارده ، اکبر گنجی مشغول کار به شدت مورد علاقه اش یعنی اعتصاب غذا بود به ناگاه چریکهای حزب الله لبنان با نفوذ به خاک اسراییل دو سرباز پروار و گوشتی اسراییلی را برای  شام به بیروت آوردند. از آنجایی که اسراییل به شدت موجود بی اعصابی است و اصلا جنبه شوخی ندارد در پاسخ به شوخی شهرستانی حزب الله همه لبنان را از زمین و دریا و هوا و فضا و خلاصه همه جا به بمب و گلوله بست . از طرفی تنها به این دلیل که لبنانی ها به شدت قیافه شان شبیه ایرانی هاست (یا بالعکس) ونه دلایل دیگر!! اسراییل اصرار دارد که دست ایرانیها در کار است وبس .

 ما هم قبل از آنکه اسراییل به کسی حمله کند می گفتیم حمله اسراییل به سرزمینهای فلسطینی به منزله حمله به همه جهان اسلام است ،چند هفته پیش که اسراییل به نوار غزه و کرانه باختری حمله کرد ما گفتیم حمله اسراییل به لبنان ،حمله به تمام جهان اسلام است، این هفته که اسراییل به لبنان حمله کرد می گوییم حمله به سوریه دیگر حمله به همه جهان اسلام است ! این همه تساهل درتعریف  ازمرزهای جهان اسلام به شدت شگفتی همگان را بر انگیخته است.

از آنجا که افتخار حذف اسراییل از نقشه جهان متعلق به ما و پیشنهاد تشکیل رژیم اسراییل در اتریش، آلمان یا آلاسکا را ما ارائه نمودیم اسراییل به شدت اصرار می کند که جریان سرباز دزدی شروع انتقال مردم اسراییل به آلاسکا یا ... است هر چند سخنگویان حزب الله بارها اعلام کرده اند سربازان را به آلاسکا یا آلمان انتقال نداده اند ولی اسراییلی ها می گویند شما سربازان را به ایران برده اید و ایران به همین روش می خواهد همه جمعیت اسراییل را به آلاسکا ببرد.

در این سوی ماجرا مردم ایران که به شدت از شرایط حاضر هیجان زده شده اند و روند پاک شدن اسراییل از روی نقشه را از طریق اخبار دنبال می کنند برای اطمینان بیشتر به ذخیره سوخت، آب آشامیدنی و ژنراتورهای تولید برق پر داخته اند که اگر خدای نکرده مرزهای جهان اسلام به پشت در خانه ی آنها رسید از گرسنگی تلف نشوند.