-
من وطن در اندوه گزیده ام
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1385 23:09
«چه سادهایم! چه ساده! لبخند آمرانهای کافیست تا هر جا و هر کجا سفرهی یکرنگ دل را حراج کنیم، حراج ...! دیدی!؟ دیدی چه ساده از شب و ستاره سخن گفتیم؟! دیدی چراغ معرکه تا صبح نپایید! حالا دیده بیار و دریا ببر ...!»
-
دایره جادو
دوشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1385 13:23
اگر به امامزاده ها رفته باشید و در آنجا خواسته باشید که قران یا زیارتنامه ای بخوانید، حتما در ابتدای آن دیده اید که به دست خط کسی، شما را ترغیب کرده فلان کار را چندروز تکرار کنید و در پی آن نیز خط ونشان کشیده که اگر نکنید به زودی زود ( اغلب بعد از چهل روز) برای خودتان یا بعضا عشیره و جد و آبادتان اتفاقات نا گواری...
-
شاگرد اول!
جمعه 8 اردیبهشتماه سال 1385 01:12
هنوز جنگ بود .اون سالها شاگرد اول کلاس بودم . عاشق کتاب و مدرسه .معلم واسه بچه تنبلا کلاس فوق العاده گذاشته بود .اونم ساعت 6 صبح هر روز . شبا با لباس مدرسه می خوابیدم یه جفت چکمه قهوه ای و یه کیف که دو تا سگک ُیُقر داشت، چکمه ها رو می ذاشتم رو کیفم. درست بالای سرم . معلمم رو با التماس راضی کردم که منم تو کلاس فوق...
-
من فکر میکنم باید با همین کلمات به آن رهایی آخر رسید
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1385 02:02
” تو صحبتِ اولم گفتم که من مسافرم ولی راستیاش ... حالا که نگاه میکنم میبینم همهمون مسافریم من دست ر و نباختم! ... یه روز غروب، یه نفر اومد طرفای تجریش گفت: میایی بازی؟ گفتم: ها! تو همون دستِ اول، بُر نخورده، گفت: دل! عجب حکمی کرد ...! باختم، تا قیامِ قیامت! . . . . میرم قدم میزنم باید نَفَس بکشم، اینطوری ......
-
تصاویر اولین روز برخورد با بد حجابی در تهران( ۲ اردیبهشت)
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1385 11:49
عکسهایی از اولین روز طرح مبارزه با بد حجابی برای دیدن عکس ها بر روی پیوندها کلیک کنید ت صویر ۱ تصویر ۲ تصویر ۳ تصویر ۴ تصویر ۵ تصویر ۶ تصویر ۷ تصویر ۸ تصویر ۹ تصویر ۱۰ تصویر ۱۱ تصویر ۱۲ تصویر ۱۳ تصویر ۱۴ در همین باره: عکسهای دومین روز گشت ارشاد در تهران
-
اندر حکایت وبلاگستان پارسی
سهشنبه 29 فروردینماه سال 1385 23:46
چندی پیش چند خطی نوشته بودم پیرامون "زرد نویسی" در اینتر نت خاصه از نوع ایرانی آن.امروز می خواهم نگاهی اجمالی بر انتشار خزعبلات در وبلاگستان فارسی بیندازم . تردیدی نیست که تجربه ی سالها سرکوب در میان قوم ایرانی، این طایفه بینوا را به آنجا کشانده که از هر مکان و جایگاهی به اظهار فضل پرداخته و اطرافیان را از افکار منور...
-
خواهزم حجابت برادرم نگاهت!
شنبه 26 فروردینماه سال 1385 19:55
ایکاش کسی به فریاد این نسل می رسید ! ببینید نسل باید و نبایدها ، نسل آموزه های مذهبی ، نسل حجاب، نسل ی که 3 دهه همه غرایز طبیعیش را مهار کردند!! در خفای خود و در پستوی اتاق و در دنیای اینترنت چه چیز را می جوید !؟ این آمار، آماربیشترین جستجوی کلمات در اینتر نت ایران امروز است از بیم اینکه صفحه ام را ببندند بخش کوچکی از...
-
بوی عیدی بوی بمب
پنجشنبه 24 فروردینماه سال 1385 22:37
درک یک موضوع برای ذهن علیل من سخته ! اینکه چرا مسولین نظام تاکید می کنند ما نباید بمب داشته باشیم! آخه مگه بمب اتمی چه چیز بدی داره؟کجاش با موازین دین ما متعارضه؟ مگه پاکستان کشور مسلمان نیست؟ "عبدالقدیر خان" براشون "بمب الله "ساخت مثله ماه .بعدش هم عینه پیک موتوری برای هر کی زنگ می زد وسایل ساخت یه بمب رو روبان پیچ...
-
چه مهربان مرا می نگری زن. آیا شویت در سفر است ؟
سهشنبه 22 فروردینماه سال 1385 01:17
هوا خوش است من از خورجینِ ماه مشتی گندم و ترانه برداشتهام تو هم برای پیراهنت تکمهی کوچکی از خوابِ ستاره بچین، حیف است این همه حرف باشد وُ از تو و ترانه و روشنایی نباشد ! باد شمال همیشه از سمتِ شمال میوزد، گول نخوری ! نمی دونم چند سال قبل بود….خیلی قبل…شاید 13 یا 14 ساله بودم .یه روز که از مدرسه بر می گشتم .تو همون...
-
درس اول:حق
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1385 23:04
"خواست همگانی: نظریه ایست درباره ی رابطه فرد و دولت و بنیان دولت در برابر نظریه سنتی کهن که منشا قدرت دولت را «حق الهی » می داند . به موجب این نظریه ،مبنای قدرت دولت خواست همگانی مردم است و در هر نظم سیاسی خواست همه ی شهر وندان می باید در بنیانگذاری آن دخالت داشته و بر آن ناظر می باشد.خواست همگانی [که در فارسی «اراده...
-
دوستی
جمعه 11 فروردینماه سال 1385 01:29
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1385 22:52
ازتو تامن هزار دره راه است : من به راز شنفته می مانم ، تو به شعر نگفته می مانی . اسماعیل خویی
-
بنام روسپی
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 15:16
پدر بوئیدش برادر بوئیدش عمو بوئیدش دائی بوئیدش پسر همسایه و قصاب و قاضی دادگاه هم. حالا، بوی تنش تمامی شهر را پر کرده ست: خانه ها، دکانها، مسجدها، قبرستانها، و اداره های پلیس. خانم ها و آقایان دماغهایتان را لطفاً محکم تر ببندید این جسد فاحشه ایست که دیشب گوشه ی همین خیابان سرد بی صدا خفه شد.” شاید اظهار نظر در مورد...
-
که زندان مرا بارو نباد جز پوستی بر استخوانم
شنبه 27 اسفندماه سال 1384 23:09
ما در کتاب تو می شکوفیم در دفاع از لبخند تو که یقین است و باور است. دریا به جرعه یی که تواز چاه خورده ای حسادت می کند.
-
هفت سین مثل سانتریفیوژ
جمعه 26 اسفندماه سال 1384 19:57
نمی دونم شاید اون موقع ها که فرهاد می خوند : " بوی عیدی ، بوی توپ، بوی کاغذ رنگی بوی تند ماهی دودی، وسط سفره نو بوی یاس جانماز ترمه مادربزرگ ....."(کلام شهیار قنبری و آهنگ اسفند یار منفرد زاده) واقعا می شد بوی عید رو حس کرد ....این روزا هر چی دماغم رو تیز می کنم واقعا هیچی حس نمی کنم .شاید این ماه 10 بار رفتم سر پل...
-
نسل انفجار
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1384 15:37
اگر تاریخ ایران باستان را مطالعه کنیم در می یابیم که دوران هخامنشی و ساسانی پر است از مناسباتی که در هر یک مردم به بهانه ای دست افشانی و پایکوبی می کردند و مهر و اتحاد می پراکندند. جالب اینجاست که در ایران باستان بر خلاف برخی مذاهب مانند بودا و برهما؛ غصه و عزا؛گریه و شیون به شدت نکوهش گردیده و هیچ مناسبتی را نمی توان...
-
سالنامه جنسی
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1384 12:47
دیروز داشتم یکی از این شبکه های خبری آمریکایی رو نگاه می کردم داشت مستند کوتاهی راجع به قم نشان می داد .گوینده در بین صحبت هاش داشت از انتشار یک sexy calender در قم صحبت میکرد یهو گوشام تیز شد .دیشب توی اینترنت جستجو کردم و دیدم بله موضوع صحت داردوبنیاد قدرتمندی در قم دست به انتشار این تقویم با عنوان سالنمای زناشویی...
-
بوی خوش کهنه گی
جمعه 19 اسفندماه سال 1384 21:36
یکی از کارهایی که هیچ وقت برام تکراری نمی شه پرسه زدن توی عتیقه فروشیهاست .نمی دونم چرا ولی هر موقع از چارراه استامبول رد میشم خیابان منوچهری مثه آهنربا می کشم به طرف خودش اونوقنه که دیگه گذشت زمان و نمی فهمم گاهی شاید 5 ساعت هم شده که جلوی ویترینها میخکوب شدم ....اگه چیزی ته جیبم باشه تا قرون آخرشو می تکونم...
-
چهرشنبه سوری
جمعه 19 اسفندماه سال 1384 00:00
رفتم چهار شنبه سوری رو دیدم! نمی دونم این همه هیاهو و این همه جنجالی که پیشتر برای این فیلم بپا شده بود از کجا بود...؟ من که جشنواره امسال رو ندیدم ولی اگه سوگلیه فیلما این باشه .......................... جدا سینمای ایران که بزرگان مولفی چون کیارستمی؛ پناهی؛ تقوایی ؛ مخملباف؛ امیر نادری ؛ مجیدی ؛بهمن قبادی و زنده یاد...
-
بر لبه تیغ دیپلماسی
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1384 22:29
جدا این صدا و سیمای حکومتی پدیده ایست در عرصه رسانه . الان که داشتم اخبار 21 شبکه یک رو نگاه می کردم فکر می کردم که بر حسب اتفاق اگر یک مرجعی تصمیم بگیرد بر مبنای اصول حرفه ای به این تشکیلات نمره دهد چه نمره ای خو اهد گرفت .الان قریب یکسال است که این دستگاه تمام امکانات خود را به کار گرفته که بتواند بخشی از مردم را...
-
قطار
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1384 20:27
«قطار خا طرا ت در ذهنم حرکت کرده . ......من نگرانم . در قلبم اگر بایستد مرگ من حتمی است .»
-
ماهیگیر
جمعه 12 اسفندماه سال 1384 14:06
ماهیگیر قلاب بینداز، ماهیهای این برکه آنچنان خسته اند که قلاب بی طعمه نیز برایشان گرفتنیست................
-
باران
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1384 12:07
باران آمد. ولی هرگز مردی در باران نیامد.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1384 20:17
آقا ما خیلی مخمون فعالیت میکنه فقط حق ما رو خوردن ! به پیر خوردن ! به پیغمبر خوردن! میگید نه؟ اینجا رو ببینید ...... حداقل مطمئنم این بابا عقلش بیشتر از عباس عبدی و دار ودستش می رسه!
-
آن فلان زا !
شنبه 22 بهمنماه سال 1384 18:30
زیست شناسها به شدت نگران این واقعیت هستند که ویروس H5N1 (ویروس مولد آنفلوآنزای پرندگان)بتواند با جهش ژنتیکی ؛ هوشمند شده و قابل سرایت از انسان به انسان شود. ولی من یقین دارم این ویروس از همون روز اول هوشمند بوده .میگی نه؟ یه نقشه جهان بذار روبروت . کاملا می بینی که بیماری ایران رو دور زده ولی حتی یه پرنده هم به ایران...
-
منطق ِ ممنوع!
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1384 20:16
-
یک فنجان اورانیوم داغ
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1384 14:58
در سرنوشت هر ملت بعضی روزها "روزهای سرنوشته".امروزدوم فوریه2006 هم یکی از این روزها برای ملت ماست. شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی امروز طی نشست فوق العاده خود در مورد ارجاع پرونده اتمی ایران به "شورای امنیت ملل متحد"تصمیم گیری خواهد کرد. امروز از آن جهت دارای اهمیت فوق العاده است که می تواند آغاز گر فصل تازه...
-
باران
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 23:45
این روزا بارون که میومد هی یاد اونوقتا می افتادم مثه اون مو قع ها میرفتم لب پنجره ولی روبروم دیگه یه دیواره سیمانیه بلنده. به بچگی که فکر می کنم رنگها تو خیالم ملایم می شن ....تصویر بچگیها خیلی آرومه....خیلی باز باران، با ترانه، با گهرهای فراوان، می خورد بر بام خانه؛ یادم آرد، روز باران، گردش یک روز دیرین، خوب و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 22:40
خانه ای باید با سقفی حصیری ؛تیرهای ترک خورده و دیوار سفید ؛ نه نه آبی و عکس تو کنار تاقچه....نه نه کنار .... این چه رویای قشنگیست وقتی یک صندلی هم برای نشستن نداریم
-
جهان را همین جا نگه دار پیاده می شوم.
یکشنبه 25 دیماه سال 1384 23:38
" سیاره ی زمین پیوند می خورد با ماه مریخ با زهره مشتری و دست بلند و محتشم انسان یک روز خواهد رسید تا کهکشان دور تا عمق کائنات تا انفجار نور دست بلند و محتشم انسان اما کوتاه می شود هنگام دستگیری دست برادری ! " هرروز که میومدم خونه یه پیرزن افغانی سر راهم بود….با یه صورت چروکیده و نحیف . پریروز که برف می بارید دیدم چادر...